۲ پاسخ

من دخترم وکارگاه مادروکودک بردم ازیک سالگی ولی مداوم نبود دوماه می‌بردم بازیه ماه نمیبردم تاپارسال خوب بود ولی اونجور که بایدچیزی یادنمیگرفتن الان ۴ماه هست مهدبردمش خیلی راضیم یه دوره جدایی داره سخت هست ولی به مرور خوب میشه

پسر منم دقیقا همینجور بود
دو سه ماه مادر کودک رفتیم، خیلی مسارکت نمیکرو تنهایی، میگفت تو هم بیا و همش من نقش اولش بودم
تا اینکه شروع کردم داستان و قصه مهد کودک تنهایی رفتن رو گفتن، که دیدم گفت من تنهایی برم؟ تو هم بتید بیای خب، نمیشه که
دیدم این داره بدتر میشه، براش اینجور تعریف شده بود ک مامانمم باید باشه که، بدتر شده بود
خلاصه تابستون نوشتم کلاس مستقل شو، چند جلسه ی اول مامانا داخل کلاس با بچه ها بودیم منتها رو صندلی و بدون ذره ای دخالت و حرف، پسر من همش پیشم بود
بعد از یک ماه رفتیم از کلاس بیرون و تو لابی بودیم و بچه ها کلاس، ماه دوم کم کم بچه ها رو آماده کردن که مامانا میرن و براتون خرید میکنن میان. تقریبا بعد دو ماه و نیم قبول کرد که بره تو کلاس و من برم
الانم از مهر گزاشتمش مهد، منتها سه روز در هفته سه ساعته، ترسیدم بهش فشار بیاد

سوال های مرتبط

مامان asemon مامان asemon ۴ سالگی
با بچه‌ای که لج کرده که دیگه دستش رو نمیخواد و یه دست جدید مسخواد چکار باید کرد؟
خیلی جدی معتقد بود دستش خراب شده و باید جدید بگیره. تازه قرمز هم باشه.😂این سیفید رو نمیخواد🤦🏻‍♀️
چه دنیای عجیبی دارن بچه ها.
امروز رفتم فروشگاه. فروشگاهی که برای خرید میریم یه فضای مثل خانه بازی کوچیک داره برای اینکه بچه ها سرگرم باشن و پدر مادر ها خرید کنن. خلاصه دخترکم عاشق اونجاست. وقتی از خرید برگشتیم دنبالش دیدم همچین لباش رو ورچیده و با اون چشای درشتش مثل گربه‌ی شرک داره به بغل دستیش نگاه میکنه که دلم رفت براش. کاشف به عمل اومد مداد رنگی هارو جمع کردن ولی یه مامانی رفته تو و گفته من کنار بچه‌م میمونم بذارین بکشه. بعد طفل من داشت با غم نگاشون میکرد. حداقل اگر قانون شکنی میکنین، پارتی بازی یا هر کار دیگه‌‌ای حواستون باشه اطراف یه بچه‌ی دیگه دلش نشکنه. بچه‌م هی میگفت بچه ها به من اسباب بازی ندادن. من لبخند زدم و با خودم بردمش اما کار قشنگی نبود واقعا. شاید اون بچه لج کرده باشه و مادرش حالا به هر نحوی مجبور شده باشه اما واقعا کار قشنگی نیست که تو فضای عمومی که بچه های دیگه حاضرن برای یه بچه شرایط خاص قائل شد. مسئول اونجا هم معلوم بود تو رودربایستی قبول کرده اما میتونست حالا که یه نفر شرایط رو عوض کرده به بقیه بچه ها هم مداد میداد.