۲۵ پاسخ

علیسام گف چون ممد قلی زددش موهاشو کشیده☹️

پسرمن میگه کشته شده .بعدش مشت میزنه روعکس،میگه بکش بکش پسرم ۳سالشه

پسر من میگه بریم خونشون بگیم گریه نکن🤣

پسرمنم گفت پستونک میخوادددد😂😂😂😂

پسرمنم میگه نمیدونم

پسرم میگه چرا موهاشو صاف کرده 😀😀😀😀😀😀😀😀😀😀😀😀😀😀😀

پسر منم‌میگه شیر میخواد پستونک‌میخواد 🫢

🤣🤣🤣🤣🤣

پسرمنم میگه نمیدونم

سلام از پسرم پرسیدم میگه واسه این گریه میکنه میگه مامانم کجاست

سلام از پسرم پرسیدم میگه واسه این گریه میکنه میگه مامانم کجاست

دخترم میگه کارتون میخواد مامانش میگه نه. الان وقت کارتون نیس. دقیقا دغدغه خودش 🫤🫤🫤

پسرم میگ چون باباش رفته سرکار 😄چون شوهرم هر ی هفته س روز نی

دختر من میگم مامانش ولش کرده رفته🥲

گیسو میگه سرش خورده به کله اش 🤣🤣🤣

من پرسیدم از پسرم گفت مامانشو باباشو داداشش رفتن فروشگاه این گریه کرده
تا حالا تنهاش نذاشتیم ولی نمیدونم دلیل این حرفش چیه

به پسرم نشون دادم رفت براش دستمال آورد😕

پسر من میگه نمیدونم

من پرسیدم گفت نگران مامانش ، اونو تنها گذاشته

من همچین چیزی نشون لنا نمیدم دلیلی نداره ببینه همچین عکسی رو ک پر از غمه.

پسر منم میگه چون چشمش درد میکنه😂😂😂

نویان میگه بستنی میخاد (از بس عاشق بستنی هست و میخوره)

حلمای منم میگه مامانش سرش داد زده 😕
البته خودمم تازگیا کم‌حوصله شدم از خودش میگه

منم پرسیدم میگ چون مامانش مرده😭همیشه بهم میگ تو نمیری من تنها میمونم😔

منم ازش پرسیدم تازه از خواب بیدار شده بود گفتم چرا گریه می‌کنه گفت چون مامانش از خواب بیدارش کرده😆

سوال های مرتبط

مامان محمد و ماهلین مامان محمد و ماهلین ۳ سالگی
سلام به مادرای عزیز
بازم بی مقدمه یه چیز تعریف کنم واستون
روزی که رفتم بیمارستان ماهلین به دنیا بیاد خیلی استرس داشتم نفر اولم واسه عمل دکترم من بودم لباسامو پوشیدم نشستم تو ویلچر مامانم لباسای ماهلین رو گذاشت تو بغلم دستامو فشار داد و گفت انشالله به سلامتی بری و دوتایی برگردین و خانمه من و برد تو اتاق عمل و کمکم کرد که بشینم رو تخت و من داشتم اشک می‌ریختم چون الکی ترسیده بودم بار اولمم نبود ولی سر پسرم هیچی نفهمیدم و سراین یکی بی اندازه استرس داشتم همینجور بی صدا اشکام میومد که چشمم افتاد به دکترم زدم زیرگریه( یه خورده دلتنگ پسرمم بودم کلا ناراحت بودم واسه پسر یکسال و ده ماهم که تنهاش گذاشته بودم ) گفتم خانم دکتر خیلی میترسم گفت وااای چه مامانی چه نازی داره ترس نداره که عزیزم تا ده دقیقه دیگه دخترتو میذارم تو بغلت خلاصه آروم شدم و این دکتر بیهوشی رفت پشت سرم که آمپول بزنه به کمرم یهو یه خانمه که تو اتاق عمل بود اومد گفت خوب خانمی بچه دومته گفتم آره گفت اسم اولی چیه ؟ گفتم محمد و نگاه میکردم پشت سرم که ببینم دکتر بیهوشی چیکار میکنه این خانمه هم میخواست حواسمو پرت کنه قشنگ مشخص بود گفت خب اسم این یکیو چی میذاری گفتم ماهلین گفت واااا ماهلین ؟ محمد و ماهلین ؟؟؟؟ دختر باید بذاری محنا ،به محمد محنا میاد نه ماهلین منم اومدم بگم نه من ماهلین دوست دارم
دیگه آمپوله رفت و یکی دیگه ام پشت بندش رفت دوتا واسم زدن .
فقط یاد اون زنه میوفتم که سریع یه اسم که به محمد بیاد رو پیشنهاد داد خندم میگیره