۱۳ پاسخ

عزیزم مادرمن شاغل بود
از وقتی یادمه همیشه سرکار بود، همیشه خسته بود
حسرت غذای گرم، حسرت دورهم بودن، حسرت آرامش به دلم مونده
بعدشم که برادرم بدنیا اومد، نصف مسئولیتهاش بامن بود
از آشناها هستن، شاغلن، یکیش مادرش میاد خونه رو دسته گل میکنه، غذا میپزه، مراقبت میکنه از بچه ها، خریدارو میکنه، یکی دیگه هم خواهرش میاد، البته خواهر ماهیانه حقوق هم میگیره
اونا وضعیت زندگیشون ماشاالله خوبه، زندگی ما همیشه بازار شام بود

بنظرم بزار کوچولوهات بزرگتربشن از آبو گل دربیان بعد برو سرکار...واقعا ظلمه هم ب مادر هم کودک بخوای ب خودت فشار بیاری و بچه هارو بزاری مهد یا پیش کسی

دانشجـوی کارشناسی اموزش ابتدایی هستم اگ بخت یارباشه و خدابخاد سال بعد درسم تموم میشه اگ معلم شم نصف تایمم مختص خونوادمه و تنهاارزوییه ک ب غیر از سلامتی دارم و سعی میکنم تموم تلاشموبرای رسیدن بهش بکچم

مهندسی برق
و ارشد حسابداری
۱۲سال سابقه مدیریت حسابداری
در نهایت بچه داری😂

چند ساله هستن؟
کم کم مهد کودک رو شروع کن برو سرکار
ولی خیلی دنبال مهد بگرد که خیالت از بچه راحت باشه

چرا ناراحت میشی ؟چی می‌کن مگه؟

من ارشد دارم معلمم از قبل ازدواج م

من چی بگم ک دیپلمم

کارشناسی ارشد .. قبل ازدواج سر کار میرفتم چند تا شغل داشتم .. ولی بعدش دیگه هیچی به هیچی .. نه که کسی بگه هرو سر کار... چون شهر عوض کردم دیگه کار مناسب پیدا نکردم

من دارم ارشد میخونم علوم ارتباطات ولی چون تهرانه مواقع امتحان میرم بازار کارم داره ولی بخاطر بچه ها مجبورم اینجوری درس بخونم تاچی پیش بیاد

چند سالته؟برو آزمونای استخدامی شرکت کن منو بزار درس عبرت با فوق لیسانس نشستم تو خونه با شوهری که نذاشت برم سر کار میگه بچه تو مهد و این وراون ور تربیتش خراب میشه وتو مسئولی🤨 الان واقعا احساس بیخود بودن دارم

۳۸سالمه
لیسانس مدیریت دولتیم
سال ۸۹ فارغ التحصیل شدم
مجردی حسابدار بودم،همونجا با همسرم اشنا شدم،دیدم وضعش خوبه سر کار نرفتن😁😁
اصلا هم حس بدی ندارم،به خودمو مادرمو بچم میرسم، خیلی مسئولیت دارم تو خونه،سر کارم برم دیگه فرسوده میشم،همین حقوق خانه داری بسمه
ولی شما اگه سنت کمتره یه کار پاره وقت برو،البته اگه حقوقش مهم نی،چون چیزی نمیدن

من که فعلا دانشجو ترم آخر کارشناسی ام
تا تموم بشه بیینم چه گلی به سرم میزنم 😅

سوال های مرتبط

مامان پرنسس خانوم مامان پرنسس خانوم ۳ سالگی
خانوما من دخترم تازگیا هر بار برنامه کودک یا یه عکس که یه دختر بچه تنهاست میاد به منو باباش میگه این دختر چرا تنهاست چرا مامان و باباش پیشش نیستن
یا این دختر منم و .....
من که همش تو خونه ام باباش هم وقتی از سرکار برگرده میره باهاش بازی میکنه ولی من حوصله بازی ندارم بعضی وقتا دیگه خیلی مریض باشم یا نوبت دکتر داشته باشم میخرسم مریض بشه میبرمش خونه مامانبزرگش یا پیش باباش میزارمش البته اینم بگم یه بار رفتم دکتردخترم و پسر کوچیکم خیلی گریه میکرد همسرم نتونست نگهش داره زنگ زد بهم که بیا پسر رو ببر من نمیتونم نگه دارم که مجبور شدم رفتم پسرم رو بردم تو مطب دخترم هر چی گفت منم ببر گفتم میرم دکتر به داداشی آمپول بزنم تو رو ببرم ممکنه مریض شی خیلی گریه کرد اما همرم برده بودش براش عروسک گرفته بود نمیدونم از اونه همش میگه من تنهام یا یه جا دختر تنها میبینه میگه چرا مامان و باباش پیشش نیستن یا چرا این دختر تنهاست خیلی نگرانم کسی میدونه مشکل کجاست ؟؟؟