۱۰ پاسخ

همین استرس بدتر باعث میشه مریضی و ویروس رو جذب کنین..
بیخیال باشین .
هرکار بکنی وارد محیط عمومی شدن دیگه بخوای نخوای مریض میشن کاری هم نمیشه کرد. انگار تا مریض نشن نمیشه.باید برن عادت کنه بدنشون‌.
خانواده ها متاسفانه مراعات نمیکنن مخصوصا اونیکه شاغله بچه رو می‌فرسته اصلن براش مهم نیس این بچه اول از همه باید استراحت کنه

چرا استرس
رهاش کن
نورای من از روز جشن پیش مریض شد
یکم وا بده تازه اول راه مادر بودنی این همه استرس برای بعدها که پر استرس تره چی میخوای کنی

ببین من استرس این و تدارم ولی انقد استرسم کلا تو زندگی زیاده زخم معده گرفتم اونم ۳تا ،،نکن تو با خودت

ترست طبیعیه هممون که بچه هامون میرن مدرسه همین استرس داریم دختر من روز اول مهر رفت روز سوم تب کرد سرما خورد دیگه نفرستادم چند روز خونه بود خوب شد دوباره فرستادم ولی خداروشکر دیگه مریض نشده فعلا کاریش نمیشه کرد باید برن بدنشون آماده بشه نمیشه بخاطر اینکه مریض نشن نفرستادشون

استرس مریضی هیچ بچه دسته گلمون روکه با ادب وباشعور باراوردیم میفرستیم بین چندتا تخم خراب که بزنن حرفای بدبگن مسخره کنن زحمتمون به بادبره

تمام استرسم شده پیش یعنی فکر دیگه نمونده برام همش حرص میزنم

چند بار به مدیر مهد گفتم ولی انگاری توجه نداره گفتم حساسم بچه ای که کسالت داره تذکر بدین نیارن یا وقتی دوتا بچه کوچیک دارن سرمارو ازهم منتقل میدن تا خوب نشدن نیارن اینا رو گفتم میگه بیرون در خودتون باحترام به هم بگین ولی گوش نمیدن مادرا میارن

عزیزم من بشدت بدتر و حساس تره شماهم اولا ب مدیر مهد بگید تو کلاس بچه مریض راه ندن ی نفر مریض باشه چندنفر درگیر میکنه دوما خیلی نگرانی با ماسک بفرستش من پارسال همین کارو میکردم امسال نه حساسیتم کمتر شده

انگاری قلبم ازجاش داره درمیاد

هنونرفته سرما خورده پدرمو دراورده ترس از همه چی دارم

سوال های مرتبط

مامان مهرسادمیثم معین مامان مهرسادمیثم معین ۵ سالگی
‌احساس می‌کنم گاهی خیلی جنگیدم برای اینکه جلوی یک سری چیزها رو بگیرم، نذارم فلان اتفاق بی‌افته، یا حتی تلاش کنم فلان مورد حتما اتفاق بی‌افته، و چیزهایی مثل این. و درنهایت همه چی عکس چیزی شد که من می‌خواستم؛ و این وسط فقط و فقط انرژی خیلی زیادی ازم گرفته شد و فشار زیادی بهم وارد. می‌دونی، واقعیت اینه که توو بعضی مسائل، زندگی همون‌طور که باید پیش می‌ره و کاری نداره تو چه خواسته‌ای داری. و اگر هم زیادی باهاش بجنگی و بخوای سد راهش بشی؛ فقط خودت رو خسته و بی‌جون کردی، چون اون بالاخره کاری که بخواد رو می‌کنه و چیزی که باید رو پیش میاره. جنگیدن و مقاومت بیش از حد فقط کار رو برای تو سخت‌تر می‌کنه. یه جاهایی باید رها کنی و با جریان پیش بری و آروم بگیری. این‌طوری کم‌تر آسیب می‌بینی. باید بذاری همون‌طوری که هست پیش بره. شاید درنهایت اوضاع انقدری هم که فکر می‌کنی بد نشه.
گاهی خیلی سخته منطقی و آروم بودن، آره، می‌دونم و می‌فهمم. اما فقط مواظب باش دست و پا زدنای زیادی‌ت آخرش به ضرر خودت تموم نشه، و اوضاع رو برای خودت سخت‌تر نکنه.