کاش می‌شد با یه نفر حرف بزنم درد دل کنم پسرم رفت دستگاه یک هفته با زور ماساژ شیردوش برقی کلی شیرافرا بخاطر استرس استراحت که نکردم شیر که نیومده بود آوردیم اما بعد که از بیمارستان مرخص شد شب اول تا صبح زیر سینه ام بود اما سیر نمیشد یه بند جیغ میزد چون شیرم کم بود ناچارا بخاطر اینکه بیمارستان همش سرم قندی گرفته بود افت قند پیدا نکنه بهش شیرخشک دادیم اما خب من بی تجربه با شیشه بهش دادم چون کسی بهم نگفته بود ممکنه دیگه سینه نگیره حالا که شیرم بیشتر شده پسرم دیگه سینه نمیگیره سینه من بزرگ سر نداره وقتی میره زیر سینه مدام جیغ میزنه عوض خوردن انقدر گریه میکنه تا سیاه میشه سعی میکنم شیرم بدوشم بهش بدم واقعا تلاش میکنم سینه بگیره اما نگرفته هنوز مدام با روش مختلف باهاش در کلنجارم اما خب منم مادرم دلم نمیاد به بچم گرسنگی بدم حتی دکتر دید که بخاطر ژنتیک مدل سر سینه ات بچه سختشه یکم کلا بچه بد قلق حالا همینطوری سعی کن باهاش کنار بیای اما از بس اطرافیان گفتن دارم دیونه میشم احساس میکنم افسردگی گرفتم بخدا من مادر از خدامه پسرم شیرخودم بخوره اما چه کنم نمیخوام بچم عذاب بدم بخدا دارم دیونه میشم همش بابت اینکه شیرخشک بهش میدم عذاب وجدان دارم

۲۱ پاسخ

ب حرف هیچکسم گوش نکن اونا ک بچه تو رو از تو ک مادرشی بیشتر دوسندارن ک

شیرخشک خیلی خاصیت داره الان مادر جز غصه چیزی نمیخوره که شیرش فایده داشته باشه عزیزم تو مقصر نیستی هیچکس غیر از تو صلاح بچه رو نمیدونه هرکس پرسید بگو نخواستم شیر خودمو بدم تا دیگه راهکار ندن

منم شیرم خیلی کمه
انقد شیرخشک دادم مجبوری ک حالا سینمو نمیگیره
البته هنوزم شیر ندارم و قرص شیر افزا و حتی شربتشم گرفتم ولی فایده نداره
هنوزم شیر ندارم
البته من حرص زیاد میخورم این چند مدت و آرامش ندارم
شاید ب خاطر اونه ک شیرم در حد چند قطره هست☹

مگه مادری ب شیر دادنه تو بهترینی هیچ کس نمیتونه مث تو براش مادری کنه

منم همین طور شدم بچم شیر خشکی شد

همون‌دو سه وعده ام خوبع
کم‌کم سعی کن از شیشع بگیزیش
و با سرنک بهش شیر خشک بده تا کجبور بشع سینت بخوره
من سه قلو دارم
سه تا ام شیر خشکی
سینمم میگیرن
و میدوشمم
بستگی داره ب بچه
الان نزدیک ۴۰ روزه همینه‌و دوتا رو میخورن
شبا بیشتر سینت بهش بده
و بزار پر بشه ک کلافه نشخ
چایی کمرنگ خیلی بخدر
من کلکن اب و فلاکس گذاشتم و هی میخورم
غذا ام تا دلت بخواد میخورم

بی اهمیت ترین چیز حرف بقیه س عزیزم
شما الان بیشتر از هر چیز به آرامش نیاز داری
حتی اگه بخوای تلاش کنی نینیت سینه تو بگیره هم باید در کمال آرامش باشه به هر حال همین الانم داری شیر خودتو به کوچولوت می دی پس شیر غم و غصه و ناراحتی نده پس بی خیال چرت و پرتای دیگران اولا
به تلاشت ادامه بده نا امید نشو ولی کوچولوتو گرسنگی نده هم شیرتو بدوش بده هم شیر خشک
وقتایی هم که خیلی گرسنه نیست تلاش کن سینه تو هم بگیره
به همین روند شیر دوشیدن ادامه بده که شیرت نخشکه بچه به شیر شما هم احتیاج داره و هیچی شیر خودت نمب شه ولو اگه بدوشی سعی هم کن با قطره چکون بهش بدی نه شیشه

سلام عزیزم امیدوارم شرایطت خیلی زود خوب بشه
رابط سینه جه مارکی استفاده کردی؟
یه پیشنهادی بهت تست کن ایشالا نتیجه بگیری
وقتی که هنوز خیلی گرسنه نشده یعنی تقریبا گرسنه س یکم شیر خشک درست کن یه سرنگ بدون سوزن رو پر کن یکمم بمال نوک سینت بعد سینه رو بذار دهنش از بغل دهنش آروم آروم سرنگ رو خالی کن که همزمان سینت رو مک بزنه صبوری کن عزیزدلم ایشالا که کم کم میگیره سینه تو درکت میکنم چه حسی داری و اینکه اطرافیان چقدر رو مخن اینجور وقتا ولی باور کن نی نی تو استرست رو احساس میکنه توی بغلت بی قرارتر میشه توکل به خدا کن و با آرامش صبر زیاد این روش رو امتحان کن

مامان ارسلان حال وروز منم دقیقا مثل تو بود یکماه به بچم عذاب دادم وبچم گریه میکرد از گرسنگی ولی سینم رو نمیگرفت وشیشه میخاست منم دیگه کامل شیرخشک بهش دادم کاری به حرف اطرافیان نداشته باش کاری که خودت میدونی درسته رو بکن

بعدشم مادر بودن خودش کلی حس اضطراب داره . مدام با کوچک ترین اتفاق فکر می‌کنی کم‌کاری کردی . من خودم گاهی حس میکنم مامان خوبی نیستم به بچم نگاه میکنم و میگم شاید لیاقتشو ندارم ولی اینها همش از هورمونهای زایمان و بارداری که هنوز تومون هست و وقت میبره تا رفع بشه . سعی کن ذکر بگی صلوات بفرستی قرآن بخونی که آروم بشی
من خودم ی مدت خیلی حالم بد بود همون‌طور که شیر میدادم به بچم بلند بلند یاسین می‌خوندم به دو روز نشد خیلییی آروم شدم

شیرخشک رو بده خودتو زیاد اذیت نکن. برای همیشه تموم کن اون داستان سینه رو. انگار از زندان آزاد میشی. هرکسی هم گفت یا پرسید بگو دکتر گفت شیرخشک بده فقط . جفتشو باهم نده به بچت نمیسازه

اگ خانواده خودت با حرفاشون اذیتت میکنن ب خاهری کسی بگو بهشون تذکر بده.ولی اگ از خانواده شوهرته بش بگو بشون بگه دهنشون ببنده😂
والا انقد بدم میاد از اینجور آدما منم پسرم با شیرم اولا سیر نمیشد کولیک داشت بجا اینک کمکم کنن رو مخم میرفتن

منم دقیقا حس ناکافی بودن داشتم. عذاب وجدان منو کشت. آخه پسرم رو‌نزدیک سینه میکردم مدام جیغ میزد و سیاه میشد. خلاصه آخر شیرم خشک شد. الان دارم شیرخشک میدم. تموم کردم اون کابوس رو

چرا فک میکنید بچه ای که شیرخشکیه مادر اذیت نمیشه،؟والا که تا بوده همین بوده اینقد بودن بچه های شیرخشکی،اصلا انرژی منفی به خودت نده گرفت بده نگرفت بدوش تا جایی که میتونی خودتم ناراحت نکن همینکه نه ماه به شکم کشیدی و از الان تا اخر عمر قراره براش مادری کنی خوشحال باش بجز شیر خیلی چیزای دیگم مهمه برای مادری کردن من بچم شیرخشک میدم شیرخودمم میدم دوست دارم شیرم تموم بشه شیرخشکی بشه کلا چون بچه هام شیربه شیرن اونو پنج ماه شیردادم دیگه نشد اینم فعلا با شیرخودم سیر نمیشه شیرخشک میدم

تو بهترینی عزیزم همین الانشم مادری کردی اون همه سختی بارداری و زایمان . ماها داریم تمام تلاشمونو میکنیم که بهترین مادر باشیم برا بچهامون انصاف نیست اینجوری خودتو اذیت کنی . بعضیا عمدا نمیدن و مشکلی ندارن با این قضیه تو چرا خودتو اذیت میکنی . به حرف بقیه هم اهمیت نده . مدام به خودت بگو ارسلان به مامان قوی احتیاج داره اگه قرار باشه با ی همچین موضوعی زود خودتو ببازی با چالش های بعدی که پیش رومونه چیکار می‌کنی .

منم پسرم اولا سینه نمی‌گرفت حالا خودش میخوره شیرشو چون میدونه گشنه میمونه😂

خدا بزرگه .
وقتایی ک سیره تقریبا سینتی ب زور بده بهش یا اصن لخت شو بزار رو سینت

منم دقیقا شرایط شمارو داشتم
خیلی اذیت شدم
بیشتر از حرف اطرافیان
که چرا تلاش نمیکنی
شیر خشک اشغاله
بچت همش مریض میشه
هیچی شیر مادر نمیشه و خیلی حرفای دیگع
فقط دوس داشتم گریه کنم
و وقتی تنها میشدم فقط گریه میکردم
خیلی خیلی بهم سخت گذشت و افسردگی شدید گرفتم

منم همین بودنم.به حرف بقیه اهمیت نده.بدوش بده بخوره

رابط سینه بگیر میگن خیلی خوبه

با اینکه شیرخودم میدوشم بهش میدم اما خب خیل نیست شاید در روز دو سه وعده شیر منو بخوره حالم اصلا خوب نیست هرجا میرم همه سعی دارن بچه به زور بزارن زیر سینه من تا شیر بخوره از بس همه راجب این قضیه یه طرح پیشنهاد جدید دارن دارم دیونه میشم بعضی وقتا دعا میکنم کاش شیرم خشک می‌شد احساس ناکافی بودن دارم حس میکنم مادر بدم مدام با پسرم دارم کلنجار میرم که سینه بگیره اون مقاومت میکنه نمیدونستم با کی میتونم حرف بزنم کاش یکی یه چیزی بگه یکم آروم بشم حالم اصلا خوب نیست … حس میکنم بدترین مادر دنیام

سوال های مرتبط

مامان کیان♡ مامان کیان♡ ۲ ماهگی
اگ دوست دارین بیاین باهم حرف بزنیم مامانا...
خیلی دلم گرفته...
توی ۶.۷ روزگی پسرم ی روز خیلی بد گریه کرد و از گرسنگی دیگه سینم و نمی‌گرفت حالا نمیدونم کم بود سیر نشده بود یا چی
من و شوهرم افتادیم ب جون سینم، ک چند قطره هم شده ازش شیر در بیاریم
نشد تهش شوهرم رفت براش سریع شیر خشک خرید از اون روز هر چند روز میدوشم و میدم بهش آخه شیرم کم شده
خیلی تلاش کردم بهش شیرم و بدم
رابط سینه گرفتم
با قطره چکان سعی کردم بدم
اما نشد
بچم از گریه ضعف میکنه
حتی بعد از رسیدن ب شیر هم انگار حال روحیش،بد میشه
هی بغض میکنه🥺
دیگ از امشب دست از تلاش برداشتم
برای سینه دادن بهش
دلم میخواست رابطه عاطفی که بین مادر و فرزند ب وجود میاره سینه و شیر مادر و براش حفظ کنم...
اما نمیشه
بچم با شیشه خوشحال تره
شیرم و تو شیشه میخوره ولی خوردن سینم براش سخته...
با مشاور صحبت کردم میگن نباید ب گریه هاش اعتنایی کنی
هر بار زیر سینه گریه کرد آرومش کن دوباره بده ولی بچم ضعف میکنه قشنگ
دل ندارم اصلا،اما خب از فردا سعی میکنم هر دوساعت بدوشم تا ب همین روش تاجایی ک خشک شه شیرم،بهش برسونم..🥺