به درجه ای از عرفان رسیدم که دیشب پسرم توی خاب سرفه کرد(اتاق خودش بود)
از نوع سرفه اش (صدای سرفه)فهمیدم بالا اورده،به همسرم گفتم بچه بالا اورد
رفتیم بالاسرش دیدیم اره واقعا بالا اورده
همینه میگن هیچکس به اندازه مادر بچشو نمیشناسه

به درجه ای از عرفان رسیدم که وقتی نوزاد بود همه خواب بودیم نصف شب یهو بیدار شدم برق روشن کردم دیدم یه حشره داره میره سمتش یادم نیست عنکبوت بود یا سوسک

عزیزم حس ششم مادرانه ای دیگه پس چرا میگن مادر مقدسه چون یرسری ویژگی های خاص داره بچه ک شیر میخواد ناخود آگاه سینه شیر ترشح می‌کنه بچه ک ب مشکل میخوره دل مادر شور می‌زنه
خیلی وقت ها مادر زودتر متوجه خطر میشه و رفعش می‌کنه

حس های مادرانه منم گاهی دخترم کوچیک بود میزاشتم میرفتم کیلومترها با هاش فاصله داشتم گاهی ولی صدای گریش رو می‌شنیدم زنگ میزدم ک مهدا گریه میکنه می‌گفتند آره چیزی نیست الان آروم میشه 😁😅

الحمدلله به خیر گذشته و استفراغ داخل گلوش نمونده

👌👌👌