۳ پاسخ

منم بچمو یه دقیقه نشد سپردم دست شوهرم از رو تخت باصورت افتاد منم قاطی کردم باهاش دعوام شد تا فرداش که از خواب پاشدم دیدم زیر چشاش کبوده یعنی همش از این بیمارستان به اون بیمارستان رفتیم باورت نمیشه چه حالی پیدا کردیم تازه گردنم نمیگرفت میگفت حتما من سرکار بودم یه چیزیش شده گردن من میندازی بهش گفتم بابل دیشب کار خودته گردنم نمیگیری.. خداروشکر گفتن چیزی نیس.. حالا هم اگه خدایی ناکرده شیر یا غذا بالا نیورد هیچی نیست صدقه بنداز بلاش بدور

خیلی کبود شده
کاش دکتر میبردی خیالت راحت میشد

نگا نابود شد تازه اینجا یکم بهتر شده بود

تصویر

سوال های مرتبط