خانوما بیاید یه مشورت...
من با مامانم اینا و عموم اینا تو یه ساختمونیم ...بعد پسرم خییییلی خیییلی به زنعموم اینا وابسته شده درحدی ک پشت سر اونا مثل چی گریه می‌کنه ولی اصلا انگار من نیستم من جایی میرم انگار نه انگار...بدتر از همه اینکه همه چی میدم ب بچم میخوره بعد ک‌میگم نده ضرر داره اصلا انگار نه انگار مثلا اونروز بهش عسل دادن خورده گفتم زنعمو نده ضرر داره عسل زیر دوسال غیر مجازه میگه عب نداره زیاد ندادم ک یه ذره خورده ...یا مثلا الان بردنش پیش خودشون رفتم دیدم دارن بهش آبمیوه ازین شرکتیا میدن ولی خب من نمی‌دم گفتم نده ضرر داره میگه زیاد ندارع توش یه ذرس...واقعا نمی‌دونم با این آدمای نفهم چیکار کنم پسرمم خودشو بخاطرشون می‌کشه چیکار کنم کمتر بره اونجا ....همش صدا میکنن پسرمو میبرن خونشون اینم ک از خدا خواسته ذوووووق می‌کنه نمی‌دونم واقعا چیکار کنم خیلی اعصابم خورده زنعمومم از اون آدمای عوضی کِرم داره ..

۱۳ پاسخ

تنها راه چاره ت اینه ک تنها نذاری بره خودتم برو، یکی دوبارم باجدیت و ناراحتی تذکر بده بابت اینکاراشون
بگو شما بچهاتو بزرگ کردی بذار منم بچه خودمو بزرگ کنم

الكي بگو به بچم چي داديد مريض شده تا صبح گريه كرده نخوابيده، همش بالا اورده بچمو مسموم كرديد،،، بعد ديگه جرات نميكنن چيزي بدن

عزیزم بزار یه روز تموم گریه کنه ولی نذار بره ،به زنموتم بگو که میخوام بخودم وابسته شه بد عادت شده بجهنم اگه ناراحتم شد ،تعارفو بزار کنار ،اصلا هیچ وقت به هیچکسی نسپر ،الان به هیشکی نمیشه اعتماد کرد

بعدشم اجازه نده کسی به بچت چیزی بده اون بچه الان نمی‌فهمه تو باید ازش دفاع کنی

اگ ادم خوبی نیست نذار بچه ات بره. مجبوری. جنگ اول به از صلح اخر

بابا عین من درو قفل کنااااا باز نکن اصلا روی کسی خیلی هم تلفن جواب نده بزار سایلنت بگو به خاطر بچم رو سایلنته نفهمیدم
من فقط به مادرشوهرم و مادرم میسپارم اونم چون اعتماد دارم بهشون به کسی دیگه واسه بازی هم نمیدم 😐
قاطع باش که بعدا بچت رو بتونی کنترل کنی از الان نتونی وای به حال بعدا که دیگه پا و زبونم دارن فسقلیا.
با محبت و بازی و چیزابی خوشمزه مناسب سنش وابسته اش کن به خودت یا تایمی اصلا دعوا و اینا نکن باهاش

تعارف دارید سربچتون واقعا؟!

اوووه من ازون اول يكاري كردم هيچكس جرات نميكنه شيشه شير خودشم بدن بهش بخوره، چه برسه خوراكياي ديگه

من که اصلا به هیچ کس اعتماد ندارم من به جات بودم نمی‌دادم ببرن اجازه نمی‌دادم اصلا اونجوری بچه دیگه خونه بند نمیشه مگه خدای نکرده ببخشید بچه ات اسباب بازیه میبرمش من خالم فوت کرده بود تو مسجد میگرفتن بغلشون میخواستن ببرن اونور نمیذاشتم میگرفتم ازشون میگرفتم مگه بی صاحاب کجا میبری

بگو باباش دوست نداره بچه رو بفرستم خونه شما سفارش کرده خودم حتما باشم پیشش چون کوچیکه باید جلوی چشمم باشه یه وقت کار خطرناک نکنه

سعی کن خودت تو خونه باهاش بازی های متخلف بکنی، زیاد بیرون ببرش که خونه نباشه ببرنش خونشون.
یا هر وقت گفتن بده، بگو می‌خوام بخوانونمش، دارم میبرمش حموم،. یا خدای نکرده مثلا تب داره می‌خوام خودم مراقبش باشم.
چندین بار اینجور بشه، دیگه خودشون میفهمن

عسل زیر دوسال ممنوعه عزیزم😐
نزار ببرن بچتو گریه هم کرد نزار ببرن ناراحتم شدن بشن از بچت که عزیز تر نیستن

سخت نگیر عزیزم چیزی نمیشه.واینکه من آزادانه وابستگیه پسرم نسبت به من کمتر بشه مستقل بودنویادبگیره

سوال های مرتبط