سلام مادرای عزیز من چکارکنم مادرشوهروخاهرشوهرم میان دوسه هفته خونمون چترمیشن روسرم این ب کنار بچم ک خابه بیدارش میکنن میگن خوب نیس انقد بخابع بعد غذاهایی ک می‌دونم ب بچم نمیسازه میدن بهش و میگن توحساسی درحالیکه دکترش گفته میگن دکترش غلط کرده چن روز پیش همه چی رو هم دادنش اسهال گرفت بعد نمیتونم باهمسرم راحت باشم میخایم بریم بیرون لباس گرم تن پسرم کنم درش میارن میگن نه گرمه پسرطبعش گرمه و... چ سیاستی پیش بگیرم شوهرمم هیچی ضون‌ نمیگه

جوابشونو با قاطعیت بده نزار اگر لباسو دراوردن تنش کن دوباره تنش کردن دربیار
غذا دادن از دهنش دربیار غذای خودشو بزار دهنش
من اصلا اجازه نمیدم دخالت کنن به شوهرمم گفتم مگه من تو خونه زندگی اونا دخالت میکنم که اونا بیان دخالت کنن
والا

مگه شهر دورن؟

دو هفته چخبره.من یکروزم نمیتونم تحملشون کنم ک خونه ام باشن

جالب اینجاست خواهر شوهرم ک ازدواج کرده از اول شوهرش شرط بسته بود مادرش باهاشون زندگی کنه حالا همین خاهرشوهر مادرشوهرم بهش میگفتن بیرونش کنه میگفتن تو دل داری ک آدم جوان باهمسرش تنها باشه آخرشم قهر کرد اون خونه جداگرفت

اوف چقدسخته

خدا بهت صبر بده

ای بابا عجب آدمایی هستن
آدم حرص باید بخوره چقد😔

اینا ب کنار خاهرشوهر تب لرز کرده ب زور ماسک دادم زده یهو رفتم دسشویی برگشتم دیدم ماسکش برداشته پسرم میبوسه همه چیش گفتم بیشعور

بالا یکسال همه چی میتونی بدی در کل شوهرت باید بگه