۱۲ پاسخ

بد تو فک کن شوهرمن از روز بد ازدواجمون همینه تا الان ک پنج ساله خونه داریم شغلشم کارمندی چیزی نیست کم کم عادت میکنی ولی همش تنهایی

والا بیاد خونه ام یا گوشی میگیره یا تلویزیون میبیته فرقی نداره.نباشه بهتر.ادم بدی نیستا ولی حضور موثری نداره
یک کلمه با این بچه حرف نمیزنه.بهش بگی ساعت ۱۲ شب مارو ببر بیرون دور بزنیمم میبره ولی تو خونه هست فقط همون ۲تا کارو ک گفتم میکنه‌ پسرمم الگوش میشه باباش بابارو میبیته اونم دیگه تن به بازی نمیده میخواد تیوی ببینه😐

مامان نفس..بنظرم تای مدتی ک شوهرت بخادجابیفته توکارش همینه کم کم بهترمیشه کزندگی تون ب روال میگذره...میتونی روزهادخترت بزاری پیش مادرشوهرت باتاکسی یااگ ماشین داری بری پیش شوهرت باهم برین بیرون اطراف کافه یاتوکافه کمکش کنی.....بقیه روزتم بری باشگاه وگلاس..من اگ یکی بودبچه هامومیزلشتم پیشش توخونه نمیموندم ک افسردگی بگیرم...بنظرم صبح بروپیش شوهرت عصرهاهم کلاس وباشگاه وخری

سلام منم شوهرم شبا دیر میاد پسرمم انقدر بیدار میمونه تا باباش حتما بیاد بدم ک میاد فقط وقتش برا پسرمه بدم ب زور باید بخابونمش بدم شوهرم خوابه میخام قرص ملاتونین بخرم بهش بدم ۱۰ بخابونمش تا برا خودم همسرم ی وقتی داشته باشیم نمیشه ک اینطور زتدگی منم واقعا نیاز ارامش بغل....دارم

من همسرم کارش تو یه شهره دیگه هستش هفته ای فقط دو روز خونه هست فقط همون دو روز و باهم وقت می گذرونیم

همسر منم ۷و نیم میره تا ۷شب سرکار.از اونور مستقیم میره باشگاه تا ۸ونیم اینا گاهی ۹ میاد.شامیخوریم و فیلم میبینیم با بچه هاست خدایی تا وقت خواب..بچه ها رو جدیدا ۱۰ و نیم میخوابونم.سعی میکنبم اخرهفته رو یا بیرون باشیم یا خونه و کارایه مشترگ رو انجام بدیم مثل خربدای هفتگی.بخدا منم خیلی دوس دارم روزا زودتر بیاد خونه وقت داشته باشیم بیشتر باهم باشیم یا با بچه ها باشه اما چاره ای نیست.خودمونم ۱۱ تا ۱۲ میخوابیم.صبحم ما خوابم اون میره. الان همه زندگیا همینه.سرکارم نرن که اموراتمون نمبگذره.سخته همه چیز

منم اینجورم تنهام همس شوهرم صبح تا هشت شب سرکار بعدم میادهمش باگوشی ولب تاپ ن حرفی چیزی کسی ام ندارم اینجا ازخانوادمم دورم

هیچ غصه نخور ک تنها نیستی شوهر من ۸ میاد گوشی ب دست تا شام بیارم بخوره بعدش هم خسته خواب نیاز جنسی هم نداره هیچ وقت صبح ها هم ما چشم باز کنیم اون رفته ما تنها تا شب هیچ جا هم نمیریم ن فامیل ن دوست هیچ جا خدا بخواد دارم افسردگی میگیریم 😔

عزیزم خیلی بده اینجوری منم شوهرم میوه فروشی داره از صبح 6/7 می‌ره تا ساعت 11/12 شب کلا خواب و خوراک همه چی قاطی شده

من شوهرم ازسرکارکه میادمیخابه تاوقت شام بعدبلندمیشه شام میخوره میخابه تافرداش که میخادبره سرکارازصبح تاشب هم که سرکاره
هروقت بهم نیاز داشته باشه آخرشب که بچه هامیخابن بیدارم می‌کنه اگرم که نداشته باشه حتی اسمم هم نمیاره
منم ازصبح تاشب بابچه هاسرگرمم
این روال زندگی منه

من شوهرم 7شب میاد و احساس میکنم اونطور ک باید باهم وقت نمیگذرونیم ب جز اخر هفته ها.البته همه زندگی ها همین شده

من از روز اول ازدواجمون تنها بودم شبا کار هم نمیکنه فقط خونه موندن و دوس نداره اصلا اخلاقشه منم با پسرم عادت کردیم خدا کنه هیچوقت نیاد

سوال های مرتبط

مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
روتین تکراری و خسته کننده ی زندگی من 🙄🙄🙄
حالا جدا از اون همه کار خونه و شام و نهار پختن اینارم بهش اضافه کن
روزی ۱۰ هزار بار دستشویی بردن بچه ها یعنی تا میام بشین دلی میگه مامان جیش دارم دوباره میام بشینم ماهلین میگه مامان حیش دارم بعد دوباره میام بشینم دلی میگه مامان چی داری بخوریم 😀دوباره میام بشینم ماهلین میگه مامان شیر می خوام دوباره میام بشینم اینبار باباشون میگه زن چی داری بخوریم 😐هیچی میوه میارم براشون دوباره میام بشینم دلوین میگه مامان آب می خواد باز میام بشینم نوبت ماهلین میشه 🙄🙄بعد نگاه می کنم میبینم عه نوبت به دارو دادن و غذا دادن بچه هاس شام رو میدم میبینم عه ماهلین پی پی کرده تو خودش🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️بعد دوباره میام بشینم دوباره پارت آخر دستشویی بردن و مسواک زدن بچه ها و پیش به سوی خواب 😀 دوباره میام بشینم اینبار مرد خونه شام می خواد و در آخر نوبت به خودم می زسه که مثل بدبختا یه بشقاب دستم گرفتم یه گوشه رو مبل نشستم دارم شام می خورم 😀همین قدر مضخرف ولی بازم میگم خدایا شکرت خواستم بگم هیجوقت از خدا دوقلو نخواین که سخت ترین کار دنیا دوقلو بزرگ کردن حالا این وسطا خودتم مریض باشی دیگه واویلا🤦🏻‍♀️