یعنی وسیله نمونده تو خونه من بریزم جلو پرنساکه بزاره دو دقیقه برم آشپزخونه ناهار بزارم
فوری میاد جلو آشپزخونه و شروع می‌کنه به گریه کردن
آخه با پشتی مبل راه جلو آشپزخونه بستم که نتونه بیاد گفتم خطرناکه
یعنی هر وسیله ای که بدونم سبکه بی ازاره خطری نیست ریختم جلو پرنسا😂
شماهم مثل منید یا من تباهم😂😂😂

وای من فک کردم فقط دخترمن نق میزنه،یعنی خدانکنه خونه تنهاباشیم،مثل چسب دوقلو میچسبه،گاهی ظرفامم یه دستی میشورم مجبورم بغلش کنم

آره🤭🤭

من حتی گلدون های رو میز تلویزیونمم میزارم جلو آیلین فقط بهش میگم تورخدا همه اینارو بگیر ولی بزار من کارامو کنم🤣🤣🤣🤣🤣🤣
باز که قشنگ همه رو آنالیزم میکنه و ازشون خسته میشه دوباره شروع میکنه نق نق 😩

منم همینم
ولی بازم میاد آشپزخونه
من تو همون آشپزخونه وسایل میریزم جلوش کنارم بازی کنه یه چشمم بهشه یه چشمم به قابلمه غذا😂😂

وای پسر منم می‌ره برا کابینتا برای گاز میره چهار چشمی دنبالشم 🥹

هممون وضعمون همینه عزیزم… توی آشپزخونه ی وزنه ی ۸ کیلویی به پام آویزونه😂

نه تنها نیستی من شکلات هم میریزم جلوش رنگی رنگی باشه مشغول باشه اما نه حتی به دقیقه نمیکشه
البته بگم شکلات بزرگ تو دهنش جا نمیشه

دقیقا ماهلین هم همینجوره هرجا میرم تو خونه پشت سرم میاد

وضعیت منه بدبخت هم همینه 😂

دقیقا کارمن ولی مگه فایده داره

وضعیت منم همینه😂🤌

منکع سرسام گرفتم تو شاپزخونه پسرم چسبیده بود ب پاچه شلوارم وایساده بود منم برنج آبکش میکردم کفرم در اومد یعنی😩😩

ایضا منم🤣

وضعیت منم همینه

وپسر من که دقیقا مثل دختر شما همه وسایل وخونه جلوشه ولی بازم برای من گریه میکنه😶

نمیمونن دختر منم همینه

دقیقا وضعیت تورو دارم👍🥲🤣