۸ پاسخ

من زندگی نمیکنم ولی طبیعیه

ما زندگی نمیکنیم پیش هم ولی ترجیح میدادم حداقل نزدیکم باشه هر روز از صبح میزاشتمش اونجا تااااا شب میرفتم دنبالش 😁
والا بخدا کل اون تایمو میگشتم و استراحت میکردم و به کارام میرسیدم و دراز میکشیدم و ساعتها به سقف زل میزدم 😂 ، چون دوریم از صبح تا شب یکسره تو سرم جیغ میزنع و نق نق میکنه و بهونه میگیره 😕

پسر منم صداشونو میشنوه میره درو باز میکنه میره بالا خونششون اما چون خودم نیستم بالا زیاد نمیمونه میاد پایین زود

ولی بهتون توصیه میکنم عزیزم‌جلوشو نگیر بزار ازنعمت مادربزرگ داشتن لذت ببره و‌وقت بگذرونه باهاشون
تو حیاط هوام ک خیلی خوبه بزار بزه با مادربزرگش وقت بگذرونه ،اون بنده خداهم خوشحال میشه
نعمت بزرگی هستن پدرمادرا ک متاسفانه یروزی از دستشون میدیدم....

سلام عزیز
من با مادرشوهرم زندگی میکنم
دخترمو هم یبار طرف صبح میبرم خونشون هم طرف عصر
هم دررفت و‌امد دلش باز میشه ازین خونه ب اون خونه ،هم کلی بازی میکنه با پدربزرگ مادربزرگش
تازع خداخیرشون بده بیرونم بخام برم راحتم بچمو میسپرم بهشون
وکلی کمک هستن تو بچه داری
تا خسته هم بشم از کارخونه یا خوابم بگیره و ....سریع میبرم پیششون
بنده خداها ازخداشونه
حالا ما فامیلم هستیم و دخترمن تنها نوشونه و خیلی دوسش دارن وبی درکل من راضیم از زندگی با مادرشوهر اما ب شرطی ک‌مادرشوهر درک بالا داشته باشه و‌واقعا انسان باشه
با هرکسی رو‌پیشنهاد نمیدم یجا بشینید

من چندماه بامادرشوهرم زندگی کردم تواین چندماه اصلا اجازه ندادم یبارهم بچم بدون خودم بره اوناهم اصلا نمیبردن چون میدونستن نمیزارم برع کلا هیچی نمیگفتن از اول اجازه ندادم

نه دختر من دوستش نداره چون اون اصلا باهاش بازی نکرده که خوشش بیاد

دختر من جدیدا بزور میره اونجاهم که میره هی میگه مامان

سوال های مرتبط