۳ پاسخ

خب میان تجربه های خودشون را ب اشتراک میذارن

درکت میکنم خیلی حس بدیه،، اولاً بارداری همه مثل هم نیستن، سه ماهم بود، فامیلمون که خونمون کنار هم بود، توی ۸ ماه بچش سقط شد، خودم با امبولانس باهاش رفتم بیمارستان، وقتی این اتفاق براش افتاد داشتم سکته میکردم از ناراحتی، گفتم بچه منم دیگه نمیمونه، اما بعد فهمیدم مشکل خونی مخفی داشت که شانس بدش بود بنده خدا😣
یکی دیگه از اشناها هم همینطور توی ۶ماه اینجور شد، دیگه فکر کن من چه حسی داشتم، خداروشکر ۶ماه گذشت و ۸ ماهمم داره میگذره، پس هرچی خدا بخواد،،من تا قبل ۳۰ هفته همش نگران بودم، بعدش دیگه از تجربیاتشون استفاده میکنم، بنظرم بعضیاشون شاید مشکلاتشون مثل ما باشه و ما بهتر بتونیم مراقب باشیم
توکلت بخدا

وای که چقدر اون اوایل بارداری ام من سر این‌موضوع استرس گرفتم
یه مدت نیومدم گهواره با این‌که اشتراک گرفتم
همش میومدن از سقط و .‌‌.. می‌گفتند
و‌انرژی منفی
یکی شون مشکل خونی داشت
یعنی سیستم دفاعی بدنش زیادی قوی بود
می‌گذاشت باردار میشد بدون اینکه درمان کنه
سقط میشدن
چقدر اینجا میومد بازگو می‌کرد
و ترس به جون یکی مثل من می افتاد

سوال های مرتبط