۶ پاسخ

منظورم ۳ بار بود 😂

که بیا معاینه ات کنم میگم نمیخوام میترسم تازه معاینه کنی بچه زود میاد من هموز امادگیشو ندارم
خلاصه گفت همچی خوبه برو فردا برگه ضربان قلبشو ببر سنوگرافی میگم اگه همچی خوبه چرا برم میگه برو تا خاطرت جمع شه حالا نمیدونم برم یا نه اخه فردا موقعیت اش نیس که برم
همچی خوب بود فقط نازگل میخواست دقم بده😅😁

خداروشکر

اره سونو رو حتما برو و جای خوبم برو

نه دیگه‌نمیخواد بری،توروخدا انقدرررر به خودتون‌الکی استرس ندین🥵

حتما برو سونوگرافی

سوال های مرتبط

مامان بلوبری مامان بلوبری روزهای ابتدایی تولد
زایمان طبیعی پارت دوم دکتر انصاری گفت اصلا نمیخام جون و خودت و بچه به خطر بیفته دیگع با گریه از مطب دکتر انصاری اسنپ گرفتم و رفتم
بیمارستان عسگریه
رفتم اونجا گفتم بچم تکون نخورده دیگه نوار قلب گرفتن و منم حرکت هاشو ثبت نکردم توی نوار قلب ماما زنگ‌زد به طالبی گفت نوار قلبش خوب نیست و بچه حرکتش کم شده دکتر طالبی گفت بستریش کنین منم گفتم صد درصد دیگه منو سزارین میکنن به شوهرم زنگ زدم گفتم وسایل بیار من دارم میرم اتاق عمل زهی خیال باطل
خلاصه وسایلم دادم به مادرشوهرم خداحافظی کردم دستش بوسیدم رفتم گفتم واسمون دعا کن
همین ک رفتم داخل ماما گفت برو‌ بخواب تا آمپول فشار شروع کنیم گفتم من بچم حرکت نکرده قلبش خوب نیست تاکی باید درد بکشم تا به دنیا گفت دکترت دستور داده ما ک از خودمون نگفتیم خلاصه من استرس شدید گرفته بودم چون دکتر انصاری گفته بود ک لگنت بدرد طبیعی نمیخوره ماما میخاست معاینه‌کنه من نزاشتم گفتم نه نمیزارم من از ۳۲ هفته ۶ بار معاینه شدم بسته بسته هستم ماما هم گفتن پس همین جور بلاتکلیف بمون تا وقتی نزاری معاینه بشی کاری ازمون برنمیاد منم چون ترسیده بود بخاطر ضربان قلب بچه دیگه گفتم جهنم بازم درد معاینه تحمل میکنم و منو میفرستن سزارین یکی از ماماها اومد آرومم کرد و گفت قول میدم اروم معاینه کنم اینجوری تکلیف خودت و بچه معلوم‌میشه دیگع دوباره اومدن نوار قلب گرفتن گفتن نوار عالیه ماما معاینه کرد گفت یک سانتی لگنت عالیع و فلان بعد دیدم یه قرص حل کرده بود توی آب اورد داد بهم گفت تا اخر بخور منم خوردم گفتم قبل از هرکاری باید شوهرم ببینم باید باهاش حرف بزنم ماما خدایش مهربون بود گفت باشه امادت میکنم برو خودم میام
مامان 🩵کیان🩵 مامان 🩵کیان🩵 ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۳
ببخشید که دیر میشه پارت ها پسرم بغلمه داره شیر میخوره
خلاصه ماما گفت دردام ۵ دقیقه یکبار شد برو بیمارستان
ساعت ۴ صبح بود که دردای من شد ۶ دقیقه یکبار که دیگه ماما گفت برو معاینه شو ببینن چند سانتی
ماهم همه وسایلا و ساک نی نی رو برداشتیم و رفتیم بیمارستان
تشکیل پرونده یه مقدار طول کشید و دکتر اونجا معاینه کرد گفت ۲ سانتی .نیم ساعت راه برو بیا دوباره معاینه ت کنم
نیم ساعت راه رفتم دوباره معاینه کرد گفت ۴ سانتی .لباس بیمارستان داد گفت آماده شو ببرنت بلوک زایمان
تا من آماده بشم و رفتم اتاق زایمان ساعت ۷ صبح شد
دیگه تو اتاق زایمان گفتن بخواب نوار قلب بگیرم یه نیم ساعتی گرفت دید نوار قلب خوب نیست منم این وسطا دردم داشت زیادتر میشد
دوباره نوار قلب گرفت و ان اس تی وصل کرد که گفت ۴ سانت بازی ولی دردات خوب و منظم نیست .آمپول فشار آورد برام زد که دردای من قشنگ شد ۵ برابر
من تا قبل این اصلا سرو صدا نمیکردم سعی می‌کردم دردامو با تنفس کنترل کنم ولی وقتی آمپول فشار زد دیگه واقعا خیلی دردام شدید شد فقط میگفتم خدایا منو بکش
این وسط ماما همراهمم نیومد و یکی دیگه رو جای خودش فرستاد ولی اونم خیلی خوب بود ماساژم میداد کمک می‌کرد دردامو کنترل کنم
مامان مهدیس و سوگند مامان مهدیس و سوگند روزهای ابتدایی تولد
ساعتای دو‌عصر یهو یه انقباض گرفتتم و دردش ده ثانیه ای ولی زیاد و قابل تحمل بود دوباره نیم ساعت بعد و تا ساعت دو شب فقط همون ده ثانیه و نیم ساعت داشتم دیگه خوابم گرفته بود و رفتم‌حمام گفتم اگر یهویی شد تمیز باشم و حمام رفتن همانا و قطع شدن درد ها همانا کلا قطع شد دردام 🤣🤣 اومدم عین چی تا صبح خوابیدم
حتی لکه بینیمم قطع شد صبحش بیدار شدم حس کردم شکمم خالیه
شکمم سبک شده بود و هیچی حس نمیکردم داخل شکمم
ترسیدم و به مامانم گفتم گفت هیچی نیست اون دیشب خیلی درد کشیدی اذیته‌خوابیده چایی نبات خیلی شیرین‌خوردم و مربا ولی انگار نه انگار فقط گریه میکردم و میگفتم بچم‌تکون‌نمیخورع
اومدم زایشگاه که ان اس تی گرفت و ضربان قلب بچم‌بد بود و فرستادنم سونو‌اورژانسی
سونو گفت چند هفتته گفتم ۳۸ هفته و ۴ روز گفت مطمعنی گفتم اره گفت نه من کمتر میبینم و سونوم‌چون‌بخاطر حرکات لچه‌بود چیزی از وزن نگفت و گفت نه بچه‌حرکاتش اکیه و ضربان داره برو ولی بگو‌برات یه سونو رشد بنویسن دیگه کلا استرس تکون‌خوردن نداشتم استرس حرف دگتره رو داشتم و گفتم برام‌نوشتن و رفتم‌انجام دادم
مامان نفسام مامان نفسام روزهای ابتدایی تولد