من اصلا ب فال و اینا اعتقادی نداشتم و البته ندارم !!😄
ولی برام جالب بود🤔!!!!!!
مشهدک رفتیم بچه هارو بردیم باغ وحش وکیل آباد، داشتیم کالسکرو از جعبه ماشین درمیاوردیم ک ی زنه یقمونو گرفت فال بگیرم بهش گفتم نه عزیزم اصلا نمیخام راجب این چیزا بشنوم ممنون از لطفت
اقا هی گیر داده هرچقدگفتیم ن فایده نداشت پا ب پامون راه میومد
ازاون اصرار ازماانکار 🤌😁
همسرمم ی مقدارپول بهش داد گفت بیخیال دیکه برو
شرو کرد ب گفتن فال ینی چندجمله گفت همشم راست راست😂😅
گفت وایسین پولشو دادین حداقل گوش کنین وایسادیم ب اجبار
هم فال منو گرفت هم همسرم
همشم درست
مگه میشه 😬🤐حتی ی جاشو ک ی مادرو دختر تواشنا داریم ب خون ما هلاکه!
همشم حسادت دارن حتی اونم گفت
یااینکه گفت ،سر یکی از بچه هات خیلی سختی کشیدی همشم برا چشم زخم بوده خاسته زمینت بزنه بچت از دست بره اما ب واسطه دعا خدا دوباره بلندت کرده 😟اخه اینارو باجزییات ازکجا بلد بود 🤔😬
راست میگه اونایی ک از قدیم باهام دوستن و داستان پانیو نوشتم
نزدیک بود ...خدا دوباره بهم برش گردوند 🥺اونم ب واسطه دعا 🥺
برا شمام پیش اومده ؟؟

تصویر
۲۱ پاسخ

اره خیلی اعتقاد دارم زهرا
چشم زخم بدترین‌چیزی بود ک تو زندگیمون خوردیم هنوز ازش نجات پیدا نکردیم🥲

اینارو به همه میگن

بنظر میاد راسته البته بعضیاشون خب بنظر موکل دارن واین خودش خوب نیس برا ما و خودشون میگن حتا اکر درست بگن جن وار د زندگی ماهم میشه اینی که شنیدم منم یبار فال گرفتم هنوز میگم نکنه وارد شدن

نمی‌دونم شاید بگی خرافاتی ولی من خیلی اعتقاد دارم قبل بارداریم فال گرفتم بهم گفت باردارمیشم بزودی جنسیت بچمم گفت
ولی چیزی ک خیلی عجیب بود برام مادر یکی ازاشناهامون فال قهوه میگیره دخترش تعریف کرد گفت یبار یکی اومدپیشش گفت فال بگیر توفالش هیچی ایندی ندیده بود پاش ک ازخونشون می‌زاره بیرون تصادف می‌کنه میمیره

من که اصلا به همچین خرافات باور ندارم البته شنیدم میگن اینا دلت رو میخورن بعد میفهمم چی هست تو دلت همون هارو میگن

سلام عزیزم خوبی
من یک چند روزی نبودم
پانیسا جون گوشش بهتر شده دیگه شکر خدا🥰🥰🥰 فقط حالا گوشش به باد و به آب حساس شده حواست باشه
از حموم میاد سریع موهاش خشک کن من دکترم گفت باید دیر حموم برم وقتی هم در میام موهام خشک کنم و تو گوشم آروم خشک کنم

من تاحالا ب فالگیر برخوردم.ولی شاینا وقتی ک اتفاق بدی میخواد براش بیوفته ازیکی دوروز قبلش زیر چشماش گود میشه .فک میکنم همین میشه چشم زخم

زهرا دیشب شاینا رو بردیم پیاده روی با صورت تو سرازیری خورد زمین صورتش کشیده رو اسفالت خیلی حالم بده 😭😭😭😭چشمش باد کرده .پشت چشمو ابروشو اینا زخم شده

تصویر

دخترت چیشده بود مگه فداتشم 🥺

اینو گفتی من فقط یاد یه چیز افتادم
خیلی سال پیش سال ۸۴ خواهرم دیشبش جوابشو دادیم یعنی همون خاستگاری فرداش نمیدونم اسمش میشه فالگیر یانه ولی ما میگیم ملا دعا خون یه همچین چیزی سید هم بود
میومد روستامون دعا میخوند مثل همین فال گرفتن شما طالع بینی می‌کرد یه پولی می‌گرفت
اومد تو حیاط مامانم گفت ببخشید حیاط بهم ریخته دیشب نامزدی دخترم بود
آقاهه یکم گذشت برداشت گفت میخای طالع شو بگم گفت ۷ سال دخترت تو عقد میمونه بعد جدا میشه. جفت هم نیستن و فلان. مامانم زد به خودش گفت آقا چه حرفیه میگی دیگه این حرف نزن ازشم ناراحت شد پولش هم بهش داد گفت برو دیگه این حرف نزن
و دقیقا بعد ۷ سال خواهرم تو عقد جداشد از شوهرش 🥺🥺🥺
هنوز یادمه یه مرد تقریبا مسن یکم چاق با موی سفید و کلاه سبز تو حیاط مون نشسته بود با مامانم صحبت می‌کرد

زهرا خدا نکشت دختر ،ریدم به خودم با این کامنتا 😂

لذذذت بردم از خوندن كامنتا حتي به دروغ😄

دفعه بعدی که رفتم مشهد یادم باشه پارک وکیل آباد برم 🤣🤣

نمیدونم چی بگم بکی از همبن ها تو شهرری شاه عبدالعظیم اویزون شد کلی حرف زد جلوی روی شوهرم گفت اونقدر که اون تورو دوست داره تو که من باشم اونو دوست نداری سفر مشهد درپیش داریم که چندماه بعد رفتیم به من گفت تو طالعت دوتا پسر یه دختر هست از اینش خیلی میترسم اصلا دوست ندارم واقعی باشه دوتا پسرو دارم بعد گفت سفر خارجه میری پولدار میشی نمیدونم فقط به خاطر اون بخشش که گفت ۳تا بچه کلا دوست ندارم هیچ کدوم واقعی باشه حتی اگه قرار باسه پولدار بشم

اره ما خودمونیم اعتقاد داریم همین که یکم زندگیم مون روبه راه شد شوهرم با موتور افتاد هرچی پول داشتیم خرجشد زمینمون فروختیم بد الان فهمیدئ که همش دنبالمون حرف بوده که فلانی زیاد کار مکنی زندگیش روبه راه بی پول نیست

کامنتا خعلی جالب بود

چه جالب دوست منم تو تابستون رفته بوده با خانواده شوهرش مشهد گفت اونجا یه زن گیر داد بهشون که فال شو بگیریم میگفت هر چی می‌گفته بیشتریاش راست بود

عزیزدلم هم برای پارسا جان هم پانیسا جان حرز امام جواد کاش میگرفتی از مشهد
خیلی خوبه من یسرع ب ماهلینم وصله🥲🫠

منم پیش اومده برام سالها پیش با دوستامون دورهمی داشتیم.یبار یکیو اوردن گفتن فال بگیره برامون.من برا اولین بار بود میگرفتم ولی چیزایی که بهم گفت هم اتفاق افتاده بود هم از آینده گفت که تا الان بیشتر اتفاق افتاده.مثلا بهم گفت تو جدا شدی و به زودی ازدواج میکنی با یکی که عین خودت اونم جدا شده.گفت یکی از خانوادت یه بیماری داره که برای درمانش تا تهران هم میرید ولی درمان نداره(راست گفت برای پدرم مشکل پیش اومد که توی بیمارستان تهران فوت کرد)
خیلی چیزای دیگه هم گفت که داره برام اتفاق میفته

این ک چیزی نیست
ی خانم فالگیر تو تجریش منو مادرمو پاپیچ شد...
بعد کلی اصرار گفتیم اوکی ....
همینطور گفتو گفتو گفت بعد گفت این نخو گره بزن...زدم خودشم زد
بعد گفت بزار تو مشتت .گذاشتم بعد گفت نیت کن
کردم
گفت حالا باز کن
کردم
گره باز شده بود
😑😑😑😑😑😑😑😑
از تعجب فشارم افتاده بود

حتی ما رسیدیم مشهد اینجا نگفتم ک انرژی منفی ندم
من از صبح تا شب جون کندم بخداقسم عین فشار قبر داشتم میمردم
حتی با حزییاتم گفت ک فلان شب تاحدمرگ رفتی بازم از چشم زخم بوده !!!
گفت خیلی درد کشیدی

سوال های مرتبط