نگران اون روز نباش خدا کمکت میکنه، دختر من ۱۹ ماهش بود و خیلی وابسته، پدرومادرم شهر دیگه ای هستن من عمل داشتم اومدن و دو روز پیش دخترم موندن و من رفتم بیمارستان حالا بچه ای که شیر خودمو میخورد ولی خدا کمک کرد این دو روز با پدرومادرم راه اومده بود و خیلی اذیت نکرده بود و ۷ودش هم بیشتر بازی میکرده
پسر من میشینم میگه بم یعنی بغل .میاد رو پام میشینه یا همش بوس میکنه
من تا ده روز مونده به زایمان بغلش میکردم و کاملا دغدغه شما رو داشتم خداروشکر خوب گذشت مادرشوهرم اومد خونمون پدرشوهرمم زور بعدش اومد چون ارتباطش با اونا خوبه روز اول برای بیمارستان که شوهرم باید میبود پسر و مادرشوهرمو بردیم همراهمون ما رفتیم داخل بیمارستان اونا بیرون بعد هم کاراش تموم شد شوهرم رفت خونه خواهرشوهرمم رفت باهم بودن شب هم دوباره همه باهم اومدن شوهرم اومد بالا منو دید دوباره رفتن فرداش هم مرخص شدم نگران نباش فقط الان تا میتونین زمان های دونفره رو با باباش بیشتر کنین
دقیقا دغدغه من🥲🥲 بچه منم همینجور شده دی ماه زایمانمه اصلا نمیدونم باید چکار کنم
عزیزم مواظب باش زیاد بغلش نکن خانم برادرزادم بچشوهمش بغل میکرد زود زایمان کرد،من ک دخترم بزرگ بود غصه ی روز زایمانمو داشتم پسر شما ککوچیکه انشالله ب سلامتی زایمان کنی
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.