مامانا توروخدا کمکم کنین کسی شرایطش مثل من بوده ؟دخترم ۴ سالشه با خانواده شوهرم تو یه ساختمونیم از اول دخترم و میبردن پیش خودشون عادت کرد الانم نمیاد خونه من و باباشو میبینه جیغ میزنه میگ شما مامان بابای من نیستین برین چیکار کنم خدایا دیگ کاری از دستم بر نمیاد

از اول اشتباه کردی ک گذاشتی اونجا بمونه حالا هم تشویقش کن ب خونه اومدن بگو فلان چیزو میخرم میزارم کارتن ببینی و فلان

دیگ ازاول نباید میزاشتی بره ولی الانم دیر نیس بزورم شده نزار بره یه مدت اینجوری با چیزایی ک دوسش داره سرگرمش کن تا عادت کنه

سلام عزیزم.من از اول تولد پسرم برنامه گهواره رو نصب کرده بودم خوشبختانه مامانای قدیم اینجا بودن خیلی خوب اونموقع راهنماییم کردن ولی الان یا اونا نیستن یا اسمشون عوض شده چون هیچ کدوم نیستن❤️
من تو خونه اجاره بودم خانواده شوهرم که بشدت ازم متنفرن و منو میرنجونن هی میومدن خونمون و پسرم و بغل میکردن کوچیک بود ۱ماهگی تا۸ماهگی
بعد پدر شوهرم ی زمین خرید و گفت میخام بسازمش و پسرا بیایید وام بگیریم و چن طبقه ش بسازیم.
شوهرمن و برادرشوهرمم کمک کردن و خلاصه ۳ماهه ساختنش وقتی آماده شد پسرم حدود۱۱ماهش شد .من گفتم تو خونه اجاره میمونم شوهرم دعوا راه انداخت و وسایل خونه رو شکست و که اگه باهام نیای طلاقت میدم و بچه رو قایم میکنم یا شده میکشمش نمیزارم دست تو باشه.منم بخاطر بچه م و خانوادم که میگفتن نباید طلاق بگیری و زشته و آبرومون میره و این حرفا همه وسایل خونه رو بخدا دست تنها جمع کردم و آقا نازاده اومد بار کرد با برادر شوهرم و دوست چندشش بردن ساختمان دو طبقه بعد منم رفتم تنهایی همه جا رو تمیز کردم و همون روزم نزدیکای شام بود تموم شدم از اسباب چیدن و اینا
خلاصه سرتون و درد آوردم فرداش همش خانواده شوهرم که دو تا خواهرشوهر پیر عفریته بدجنس دارم و ی مادرشوهر یزید وپدرشوهر فضول و پررو که تو همه چی دخالت میکنن میومدن پسرم و بغل میکردن و میگفتن میبریم بالا و تو هم بیارش😠
منم از مامانای گهواره چن باری کمک خواستم و بهشون گفتم شرایطم چجوری خانواده شوهرم چجورین همشون تجربه دار و خانوم ماشالله کلی راهنماییم کردن خدا حفظشون کنه اگه اونا نبودن من خر شده بودم و بچه م الان جزئی از اونا بود😔

الان بیشتر حس حسادت اذیتش میکنه نسبت ب خواهر کوچیکترش چون وقتی میاد پیش شما میبینه ب خواهرش بیشتر رسیدگی میکنین حسادت می‌کنه سعی کن تند تند ببریش بیرون خودت یا همسرت براش چیزایی ک دوست داره رو بخرین تو خونه همه ی حواست ب اون باشه ازش زیاد تعریف کن تا بدونه هنوزم دوستش دارین و تا جایی ک میتونی نذار بره خونه مادرشوهرت

نزار دیگه بره و به هر طریقی شده خونه رو جوری کن واسش که بمونه

نزار دیگه بره پیش اونا