من زیادی سعی می‌کردم بچمو طبق حرف دکترا و مشاورای فرزندپروری بزرگ کنم شبا جاشو نزدیک خودم نمینداختم و جدا توی گهواره میخوابوندمش و روتین خواب براش تعیین کردم و به فلان...
ولی چند شبه با اینکه رفلاکس داره و سعی میکنم زیاد موقع خواب بهش زیر سینه شیر ندم اما کنار خودم میخوابونمش بغلش میکنم و زیر سینه بهش میدم حس میکنم ویهان هم خوابش عمیقتر شده اینجوری و خودمم چقد حسم خوبه وقتی گرمای تنش به سینم میخوره

بالا تو‌رو‌خدا ول کنید حرف مشاور ها و‌دکتر ها رو مگه اینا چقدر میخوان بچه بمونن مگه ما خودمون چه جوری بزرگ‌شدیم بغل مامان و بابا یا مامان بزرگامون
حداقل تا یکسالگی خودتو از بچه دریغ نکن
بغلت احساس امنیت میکنه هم اون آرامش میگیره هم خودت
از این لحظه هاش و سنش لذت ببر به وقتش خود بچه جدا میشه ازتون
من پسر بزرگترم‌بعد‌از دوسال خودش رفت تو اتاقش و تنها خوابید ولی دخترم که الان ۱۵سالشه مثل شما اولش جدا میکردم‌خیلی حساس بودم که اتاق مادر و بچه باید جدا باشه
الهی بمیرم بچم به قدری میترسد وقتی کوچیک‌بود التماس میکرد بیاد پیش ما بخوابه من نمیذاشتم الانم یادم میوفته اعصابم خورد میشه دیگه برام‌تحربه شد پسر دومم رو تا دوسال تختش پیش خودم بود
شاهانم الان پیش خودمه 😍

من کنارم نباشه انگارچیزی کم دارم

فکرکنم از ۶ ماه باید جاشو جدا کنید نه از الان که

من که ازاول کنار خودم خوابیده کیف میکنم وقتی بیدار میشه من میبینه‌ لبخند میزنه بغضم میگیره از خوشحالی داشتنش خداروشکر میکنم

واااااااای بچه سه ماهه رو جدا می‌خوابوندید ؟! 😳😐

من و شاهان که رو زمین میخوابیم دوتایی، باباش رو تخت میخوابه

منم از نوزادی گزاشتم رو تخت کنار مادر.
و اصلا پیشم نخوابیده.
حتی شیرهم نشسته دادم بهش.
الان دراز بکشم کنارش شیر بدم عادت نداره نمیتونه درست بخوره

من که نمیتونم جدابخوابونمش میزارم رو تشکم بغلش میکنم میخوابم خیلی حس خوبیه خودمم خیلی آروم میشم

عزیزم از الان ک خیلی زوده برا جدا کردن جاش معمولا از 6 ماهگی جاشو جدا میکنن در حق بچه ظلم نکن اون هنوز خودشو مادرشویکی میدونه، منم بعضی وقتا دخترمو میزارم رو پام بخوابه میبینم کلافه میشه میگیرم بغلم سریع خوابش میبره

میگم اینجوری تولید شیرم بیشتره
منم کارمو حتی زیر پتوی خودم میخوابونم
ولی باید حواست باشه یوقت نندازی خودتو رو بچه
هر چی حس مادرانت میگ انجام بده
من زایمان که کردم کارن خیلی کیترسید می‌پرید دستاش کنار خودم میذاشتم اصلا نمیترسید ولی مامانم نمیذاشت میگفت یوقت میوفتی روش ولی الان کنارم میخوابونمش حتی بغلش میکنم می‌خوابم