۹ پاسخ

این پیامتو دیدم یاد زمانی افتادم که دایار کولیک داشت و کلا همش در حال گریه بود و با هیچ دارویی بهتر نمیشد. دیگه یه حدی میرسیدم که مغزم جواب نمیداد میسپردمش به شوهرم یا مامانم یا هرکی کنارم بود‌. میرفتم تو دسشویی گریه میکردم میگفتم خدایا من چه گناهی کردم که همچین بچه ای باید داشته باشم. یا وقتایی که کسی نبود میذاشتمش یکمی دورتر از خودم اون گریه مکیرد و من فقط نگاش میکردم.

فدای سرت از امروز کلی قربون صدقش برو ادم گاها کنترلشو از دست میده چیکار کنیم ربات که نیستیم مگه مامانای ما انهمه سرمون داد نمیزدن؟ الان عاشقشونیم چه جورم تازه الان میگیم حق داشتن . هممون سعی میکنیم مامانای خوبی باشیم ولی دیگه بعضی وقتا اعصاب نمیکشه خسته ایم رد میدیم

بنظرم عادیه مادر هم ادمه دیگ تا یه جایی کشش داره عذاب وجدان نکسر و سعی کن خودتو کنترل کنی و اینم بدون ت تنها نیستی همه مادرا درگیرن همه بچه ها در حال پاره کردن مادراشونن

اینبار اشکال نداره ولی دیگه حتی با صدای بلند حرف نزن چون بچه صدای مادرشو میشناسه بلند حرفم بزنی میترسه گناه داره

عیبی نداره عذاب وجدان نگیر. اعصاب ما هم تا یه حدی میکشه. یه جایی دیگه دست خودت نیست.

نه بابا نمیفهمه غصه نخور بچه هست ادم گاهی کم میاره منم ی بار حالم خوب نبود یهو ذخترم سر سینه ام کشید دردم گرفت یهو گفتم وای درست بخور دخترم غش کرد از گربه

منم دیشب دیگه از بس گریه کرد و اروم نمیشد هیچ جوره کنترلمو از دادم و داد کشیدم سرش ترسید بچم خدا منو بکشه 😭😭😭

الهی الان داد زذی سرش؟؟؟؟

پیش میاد دیگه

سوال های مرتبط