سوال های مرتبط

مامان گیسو و گیلدا مامان گیسو و گیلدا ۲ سالگی
از پوشک گرفتن گیلدا شده بود برام یه بار سنگین چرا که هیچ جور همکاری نمی‌کرد به بهونه ی آب بازی و یا عروسکش رو میذاشتم میگفتم ببین نینی جیش میکنه یا با خودم می‌بردم سرویس اصلا انگار نه انگار دریغ از یه بار نشستن رو دستشویی فرنگی یا به قول قدیمیا سرپا میگرفتم گریه میکرد و بهونه می‌گرفت .
احساس ناتوانایی و عجز میکردم منی که دختر بزرگمو یکسالو نیمه از پوشک گرفتم حالا با گیلدا همه جوره به در بسته خورده بودم.
گفتم خدایا خودت گیلدا رو بشونش روی دستشویی فرنگی واقعا نمیتونم از دست من کاری بر نمیاد همش واسه این مسئله در دعا بودم.
تاچند شب پیش گیلدا بدجور همه پاش سوخته بود [به موقع عوضش میکردم با این حال سوخته بود ] هرچی پماد میزدم انگار نه انگار تا دیشب که به همسرم گفتم حتما از پوشکه بچمون دیگه نمی‌بندمش دلم نمیاد با اینکه میدونستم همکاری نمیکنه قراره گریه کنه .
گیلدایی که تا دیشب و دیروز گریه میکرد و باهاش به در بسته میخوردم یهویی یه شب، سوختگیش شد بهونه که دیگه نبندمش و به این راحتی بیاد بشینه روی دستشویی فرنگی نه اعصابی خوردکنه نه چیزی ،اینقد تغییر از دیروز تا حدی که وقتی جیش داره میگه جیش و تو دستشویی فرنگی جیشش رو میکنه این یعنی معجزه[گیلدایی که وقتی شلوارش رو درمیاوردم که جیش کنه ولی جیشش رو نگه می‌داشت. تا شلوارش رو پاش میکردم شِلوارش رو کثیف میکرد].
باز قوت خداوندمو در ضعف خودم دیدم.
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️