۳ پاسخ

من از اول تنها بودم ‌اصلا نمیدونم خدا چرا اینجور برام خواسته که تنها باشم همه چی رو تجریه کردم حرص خوردم و گریه کردم و گذروندم ‌ الانم بچه دومی اینم‌همینجور تنهاترم .قبلی مانانم‌به زنگی میزد یه کاری میگفت انجام‌میدادم الان هیچی یادم نیست هیچکسی هم نیست .شب اول با بچه ها فقط گریه کردیم

در مورد شیر داذن بگم ک حتما نشسته بهش شیر بده. و نینی هم نیمه نشسته باشه تو دلت.
و حتما همه یا بیشتر هاله سینه رو بزار دهنش تا از الان یاد بگیره. اینجوری شیر کافی میخوره.
مث بچه من نشه ک بلد نیس بخوره و همش گرسنشه و بهم آویزونه و شیر میخاد. پدرمو در آورده ـ البته اون گناهی نداره تقصیره من بوده...

مامانت پیشت نیس

سوال های مرتبط