سلام .. تروخدا انرژی منفی نیان.


میگم باز دیشب نزدیک بود سکته کنم کنار شوهرم روتخت بودم یهویی دیدم اون رنه میام داد همون ک چندساله باهاشه شوهرم ب اون میام داد اول آنقدر بازدحالم بد شد. همش فک میکنم تموم شده رابطشون آنقدر جوش زدم حرص خوردم چند بار ب ج زنگ زدم گفتم اززندگیم برو بیرون فحش دادم تهدید کردم ولی لج کردن خودش گفت هرکار بکنی شوهرت عاشق منه ... منم هرکار میکنم ک شوهرم دل بکنه نمیشه اصلن. ب من وابسته نمیشه . همش دنبال هموناس دیوانه شدم ب ابلفظل دیگه موندم چیکار کنم . ازشم بدم اومده ولی دلم نمیخاد اون زنیکه ب خواستش برسه بیاد لقمه حاضر آماده ک خونه ماشین ک الان درس شده اون بیاد 😭😭😭😭😭😭من برم تا ۵سال پیش هیچی نداشت شوهرم الان اون دنبالش راه افتاده اینم ک ازون هول تر بدبخت خوکبرسر دلم میخاد یک ماشین بهش بزنه مث سگ جون بده جلوم خستم کرده این چ مردیه من آنقدر سختی بکشم همه چی درس بشه طلا بفروشم عذاب بکشم بعد یگ ج ن ده بیاد صاحب بشه ننه دختره پیله تر ازدخترس ای خدااااا این چ بلایی بود 😭😭😭

۱۳ پاسخ

عزیزم چرا یه راهی رو مسلسل وار و باطل تکرار میکنی
یا بمون اهیمت نده یا بروووو
اعصاب و روانت خیلی مهمتر از ماشین و خونه اس
سر چی داری میجنگی یه ادم بی ارزش
صرفا غصه خوردن و زنگ زدن به اون خانم اگه قرار بود چیزی رو حل کنه تا حالا کرده بود

الاهی کاشکی هرجور شده شوهر زنرو پیدا کنی

کاش یه باربری خونه پدرت یه مدت بدون بچه هات بزار یکم بخودش بیاد ببین چی میشه طلاق نه ها یکم بترسونیش

درسته طلاق راحته ولی وقتی پشتوانه نداری و پول برا زندگی..سخت میشه .هیچکس از طلاق راضی نیست .بهتره تلاشتو بکنی عزیزم

بیخیال بشین سرزندگیت

اگه میتونی جدا بشو ولی اگه اگرم میخوایی بمونی به خاطرت بچه هات هر کاری بکن که دست از سرش برداره بره پی کارش

بشین هیچ وقت از زندگیت نرو بیرون که بیاد صاحبش بشه سخته خیلیم سخته .ولی فقط به خاطر بچه هات... اعتقاد ندارم ولی امتحان کن برو دعایی چیزی بگیر وابسته زن وزندگیش بشه دست برداره از اون.اون وقت نوبت تو بشه که بیوفته دنبالت

مینا جون من تک تک تایپیکاتو میخونم چرا فکر میکنی با ارزوی مرگ برای شوهرت واقعا اون میمیره و همه چی تموم میشه😐

دلتو ب این ارزوها خوش نکن خواهر دو راه وجود دارهدیا کلا بیخیال بشی و خودتو بزنی ب اون راه چون اینطور ک معلومه کاری هم از دستت برنمیاد اخه

یا یکم ب خودت و زندگیت سخت بگیر و شوهرتو به ....خوردن بنداز

در برابر ظلمایی که بهمون میکنن مردا فقط میتونم سکوتی دردناکتر از فریاد بکنم خیانت تا ابد خنجرش تو استخونمون میمونه
لطفا بهم در خواست بده داشته باشمت

مگه نگفتی متاهل هست زنه ؟

😭😭😭😭😭

سر زندگیت بشین این زنه دنبال فرصته توبری هرجور شده بخاطر بچه ات وسختی که برای این زندگی کشیدی تحمل کن اگه میتونی برو یه دعایی چیزی بگیر واسه شوهرت

زندگی من تقریبا مثله مال توعه منم یه زنیکه ای تو زندگیم چند سال

سوال های مرتبط

مامان عشق مامان عشق ۱۲ ماهگی
سلام .مامانم اینا بعد چندسال دارن میان خونم،اما من حالم روحیم داغونه،چندماه پیش پسرم با دختر همسایه بازی می‌کردن ک پسرم گفت اندامشو نشونم داده،منم ب مامانش گفتم ....اینم بگم من بسیاااار آدم حساسی هستم خیلی زیاد بچم از کنارم تکون نمیخوره،این سری گفت توروخدا ،مامانشم آدم خوبیه گفت خیالت راحت برا همین گفتم باشه ،ک این اتفاق افتاد
دیروز بعد چندماه درخونشونو زدم کارش داشتم ک بچه ها گریه و زاری کردن ک باهم بازی کنن،منم گفتم پس خودم میام خونتون ،باورتون میشه چشم ازشون برنداشتم ،رفتن توی اتاق ک فیلم ببینن دیدم روی تخت نشستن ،منم جوری نشستم ک توی دیدم باشن،دختر همسایه مدام پتو رو میتداخت روی خودش ،یا می‌گفت دراتاق ببندیم .اومدیم خونه پسرم گفت اندامشو نشونم داده گفته آمپول بزن..اینم بگم من خیلی زیاد حریم خصوصی رو یادش دادم و خوب می‌دونه پسرم ...
منم ب همسایه گفتم .یهو دیدم دخترشو آورد گفت رودر رو بشن،دختر انکار کرد .مامانش گفت نه پسرت دروغ میگه درصورتی ک مطمعنم دروغ نمیگه بالاخره هرکی بچشو می‌شناسه ...اون دختر اون هی میگفت نه دروغ میگه و پست در قایم میشد ،یا می‌گفت ب بابا نگو ....
حالم افتضاحه ،این ک چرا حماقت کردم رفتم خونشون ،باید همون موقع قطع رابطه میکردم..........چون بعد سری اول ک اتفاق افتاد رفتیم شهرستان دیدم پسرم گفت اندام خصوصی پسرعمه رو دیدم تو حیاط خودم دست ب شلوارش زدم باباجونم تو حیاط بوده ....بعدشم عید رفتن زیرچادر زیپشو کشیدن،من گفتم بزار باز باشه همه میگفتن چقد حساسی ،ولشون کن .یهو دیدم صدای پسرعمش اومد ک گفت برم ب مامانم بگم منم سریع زیپو باز کردم و هیچی ندیدم ،بعدشم ازش پسرعمش پرسیدم چی شده گفت هیچی ...