سلام مامانا حالتون چطوره
یادم میاد وقتی هفته های اول بارداری بود با خودم میگفتم کی میشه منم برسم به کسایی که هفته ۲۰ هستن وقتی رسیدم به هفته ۲۰ گفتم کی میشه برسم به هفته ۳۰ رسیدم به هفته ۳۰ روز شماری میکردم واسه زایمان خلاصه زایمان کردم حالا میگم کی میشه برسم به چهل روز که خوابش تنطیم بشه 😉
کی مثل من اینطوریه؟ آیا امیدی به من هست؟☺️

ما بنده های خدا همینیم همش میگیم بگذره
ببخشید یک سوال مدفوع پسرتون چه رنگیه

همه این روزا با خوبو بدش میگذره عین برق من سر بارداری زایمان و بزرگ کردن پسرم خییییلی اذیت شدم پسرم وحشتناک بدقلق و بهانه گیر بود دیگ روانی شدم بحدی ک گفتم خودمو بکشم تنها چیزی ک گفتم این بود ک این روزا میگذره قرار نیس همیشه اینجور بمونه الان ۴ سالشه و میگم چ زود گذشت

منم واقعا حالم اینه

وقتی میره کلاس‌اول میگی وای انگار دیروز زایدمش
من اول مهر حالم‌انقد بد‌بود گفتم‌کی این بچه بزرگ شد الان‌میره اول
وای تازه من کودکی پر مشقتی و برا دخترم گذروندم خیلی بد‌قلق بود ولی ب شکر خدا گذشت‌همش

سلام عزیزم.منم خودت بودم🤣
من الان میگم بشه 6 ماهه‌بعد میگم که غذاخورشه.منم همه چی بخورم.... بشه ۱ سالش تا حرفشو بفهمم.منو همسرم بچه ۲ سال یا مثلا ۳سال میبینیم تو خیابون میگیم اخ خوش بحالشون الان دیگه راحت شدن و اونقدی سختشون نیست.وهمچنان
این داستان ادامه دارد....رلستی ممکنه تا ۳ ماهگی هم تنظیم خوابش طول بکشه.حنای قشنگ من تازه ده روزه خوابش اوکی شده

خوابش حالا حالا ها تنظیم نمیشه عزیزم، دلتو خوش نکن😂 پسر من تو ۵۲ روزگی همچنان دیشب طرفای ۳ و ۴ صبح با هزار بدبختی خوابید