۹ پاسخ

من شعر از خودم در میارم با قربون صدقه و اینا🤣و درکل باهاش خیلی حرف میزنم راجب همه چی ولی قصه نه

من که حوصله قصه گفتن ندارم ولی از فرق سرش تا نوک انگشت پاش فقط قربون صدقش میرم و اونم حسابی دلبری میکنه🥰

من باهاش حرف بزنم اسمشو صدا بزنم لگد میزنه

من باهاش حرف میزنم قربونش میشم آهنگ شادمیذارم نازش میکنم

چه داستان هایی و چه لالایی؟

من ک جرات نمیکنم چیزی بگم

من صبح بخیر میگم احوال پرسی میکنم همش میگم چه قدر پسرم گله آقاست خوشگله باهوشه مهربونه و....
باهم آهنگ گوش میدیم از ماجراهای روزمره بهش میگم باباش برام چیزی میخره میگم کلا مثل زمانی که ان شاءالله بدنیا بیاد رفتار می کنم

من کتاب شعر گرفتم گاهی واسش میخونم، از اتفاقات روزمم به میگم، ولی هنوز اشم نداره نینیم🥹

من كتاب صوتي ميذارم
يا لالايي و داستان براش ميخونم
قران ميخونم
بباشومجبور ميكنم براش حرف ميزنم
يواش باهاش حرف ميزنم

سوال های مرتبط