۱۳ پاسخ

حالا خوبه باز تو قبول میکنی ک شیطونه دور و اطرافیان من قبول ک نمیکنن تازه جلومم میگن بچه اس خب چیکارکنیم شکست فدا سرش فردا بهترشو میخری یادت میره خو اخه ج. ا.ک. ش بچه ات رو کنترل کن نیارش خونه من وقتی میبینی حساسم رو وسایل هیچوقت یادم نمیره ک وسایلم رو داغون کنین باز برم بخرم سر همین قضیه همیشه میگم خونه نیستم 😑

عذر خواهم اینومیگم ولی شما بجای اینکه مسئله روحل کنی داری صورت مسئلع روپاک می‌کنی قطع ارتباط تا کی مثلا اتفاقا اون بچه رفتارهای درست روتوجمع و اجتماع یاد میگیره با کمک قوانینی که شما براش میذاری

رفت و آمد با فامیل نمیدونم ولی بچه رو از اجتماع دور نکن
پارک ببرش مهد بزارش حتما

حالا ما که بچه هامون خوبن مگه چقدر رابطه داریم هیچیی

معلومه اشتباهه فردا بچت کلا منزوی و اجتماع گریز میشه پسر منم ببخش اینو میگم دیگ خودمم قبول دارم وحشیع جایی بریم یا کسی بیاد ولی ارتباطمو با کسایی که خیلی تومخم نیستن ادامه میدم فقط با کسایی قطع رابطه کردم که بچه ندارن و درک نمیکنن و الکی کلاس میان ک بچه باید ال باشه و بل باشه پسرم اوایل جایی رفتنی نمیخابید انقد سمج شدم قطع نکردم الان خداروشکر خابش هرجا باشیم خوبه اخلاقشم بهتر میشه

منم با هیچکس رفت و آمد ندارم ،اما دخترمو میذارم مهد

اومدم خصوصس

سلام میای پی وی

بچه اینطوری بیشتر بدتر وتنهاتر میشه از اجتماع دور نکن پسرمنم اول خونه فامیل می‌رفتیم ومهمون میومد خیلی شلوغی و لجبازی میکرد من رفت وامدو بیشتر کردم با باباش تو جمع فرستادم خیلی بهتر شده
مهد هم خیلی خوبه

مهد کودک حداقل بفرستش

پسرمنم فوق شیطونه فقط خونه مادروخواهرم ومادر شوهر وخواهر شوهر میرم ازبس میگم نکن خودم ازصدام خسته میشم ولی نمیشه بچه رو جایی نبرد

اینجور به نظرم بدتره...
چون هر چی برید و رفت و آمد کنید بیشتر عادت می‌کنه و براش طبیعی میشه...

بعدشم بچس شلوغ کاری تو وجودشه... نمیتونی دست و پاشو ببندی که...
فقط قبل رفتن کارای بدشو بهش یاد آوردی کن که انجام نده

بدتر میشه که

سوال های مرتبط

مامان رایان مامان رایان ۵ سالگی
مادرا لطف کنین بیاین کمکم یه راه حلی بدین بشدت خسته و داغون وکلافم
پسرم ده روز دیگه چهارسالش تمام میشه بشدت تندخو و عصبیه من کلا رفتوامدمو بخاطر همین قضیه قط کردم الان پنج ماهه نه کسی امده نه جایی رفتم خانواده شوهرم بشدت صدابلندن و پرسرصدان پسرمنم معمولا با هیچ بچه ای سازگارنیس بجز خواهرشوهرم ک چندین باره اومده و میاد بااینکه میبینه من نمیرم خونش بازم میاد بچشم کوچیکه جیق جیقو خودشم بدتر یعنی اینا میان پسرمن روانی میشه منم ازکارای پسرم عصبی میشم منی ک بشدت آرومم حرکاتا و کارای پسرمو میبنم وحشی میشم یعنی یکارایی میکنه ک ادم عاقل ب کل تیمارستانی میشه اصن ی وضع داغونی هس مثلا دیشب اینا اومدن ازهمون دیشب عصبیه تاالان کلافس جیق میزنه اک بهش نه بگم مدام بچه رو دیشب هل میدا وسایلاشو بهش نمیداد ازش میگرف بااینکه مدام بهش تذکرمیدادم بی فایده بود مادرشم میدید یدفعه عصبی شد باپسرم دعواکرد البته حق داشت بچشه بالاخره ولی منم مدام درگیربودم باپسرم ولی بااین حال ک میبینه انقد جو متشنج میشه بااومدنش درتعجبم چرامیاد پسرمم هی میگف مامان چرانمیرن نمیخام بیان خونمون و من ازاول تااخر مدام درحال تذکر دادن واقعا حالم بده کلا روابط عمومیمو ازدست دادم بخاطرپسرم توخونه اذیت میکنه ولی قابل کنترله اما امان ک یکی بیاد یا جایی برم انقد حالمو بدمیکنه ک تا سکته پیش میرم سرهمین موضوعم باشوهرم بشدت اختلاف پیداکردیم و مدام درحال دلخوری و ناراحتیم اون دوس داره همش باخواهربرادراش رفتوامدکنه منم بخاطر شرایط پسرم نه میارم و دلیلشم میگم قبول نمیکنه موندم بخدا سردردام وقتی جایی میرم یاکسی میاد تاچندروز ادامه دارن کسی تو شرایط من هس؟یا بوده؟؟ادامه کامنت میزارم