۷ پاسخ

من اصلا حالم عجیبه یه ساعت خوشحالم یه ساعت استرس دارم یه ساعت هیجان دارم بعد میبینی یه هو میزنم گریه نمی‌دونم چمه

اره من چون نازایی هم داشتم ۸سال،
کلا میگفتم من و مادر شدن محاله.
الان یهو میرم جلو آینه خودمو میبینم یهو چندثانیه مکث میکنم خودمو نگاه میکنم مات و مبهوت.
باورم نمیشه .تکون میخوره هنوز برام تازگی داره دلم میخواد کسی کنارمه بهش بگم مدام.
چون من شوهرمم خیلی بهم محبتی نکرده این مدت بیشتر خودم باخودم ذوق میکنم باخودم حرف میزنم.
ازوقتی هم گهواره نصب کردم دلم گرمه خوندن پیامهای شماها شده میبینم چقدر هممون شبیه همیم دلم اروم میگیره .

اگر شوهراتون این ۹ماه هواتو داشتن،حس خوب بهتون دادن ،تنهاتون نزاشتن،قدرشونو بدونید.
شوهر خیلی مهمه تنهات نزاره .
دوران پرچالشیه مخصوصا اگر تنها سپری کنی بدون محبت و توجه خیلی دیر و سخت میگذره و پر تنش و پر استرس

اره منم

دقیقا منم یه حس عجیب هم دوس دارم هم دوس ندارم

اره منم همینجورم اصلا باورم نمیشه
که زایمان کنم بچه شیر بدم بزرگش کنم
حس میکنم از پسش برنمیام

من اصلا آمادگیشو ندارم 😐 خودم هنوز بچم هنوز با ذوق پلی استیشن بازی کردن میرم خونه مامانم 😐

سوال های مرتبط