سلام مامانا چجوری شوهرم و راضی کنم بچه دوم بیاریم .من خیلی دوس دارم بچه بیارم .چون دخترم خیلی تنهاست.همه بچه های اطراف خواهر برادر دارن .دخترم روزی هزار بار میگه مامان آبجی یا داداش واسم بخر.من حوصلم سر میره.میریم مهمونی به همه میگه آبجی من میشی یا داداش من میشی.ولی شوهرم اصلا دوس نداره .میگه همین یکی کافیه .چکار کنم به نظرتون .خودم هم به خاطر شرایط افسردگی خودم اینا میگم همین کافیه ولی خب به خاطر دخترم .اینم بگم من باردار بودم دخترم رو سه ماهه بودم داداش جووونم تصادف کرد و فوت شد از اون به بعد به یه روانی تبدیل شدم ...

ب نظر منم یدونه بچه کافیه،ب آیندش فکر کن الان خواهر و برادر فقط ب خون هم تشنن همه شدن بنده پول،ب نظر من تنها باشه خیلی بهتر از اینه ک تو حسرت چیزایی باشه ک مجبوره تقسیمشون کنه،وقتی شرایطش و نداری لطفا بهشم فکر نکن تمام فمر و تمرکزت و بزار واسه دخترت

به نظر من این تصمیم مهمیه از مامانای گهواره نپرس خودت دودوتا چهار تا کن ببین مثلا ده سال آینده پشیمون نمیشی . اینجا هر کس بر اساس شرایط خودش نظر میده

من اگه شوهرم می‌گفت نمیخوام اصلا نمیاوردم الان باردارم همش به فکر اینم زندگیم قراره چه تغییراتی بکنه میتونم از پسش بر میام تازه بچه ام از آب و گل در اومده بود

اگه افسردگی داری اصلا پیشنهاد نمیکنم. وقتی بچه بیاد نه راه پس داری نه راه پیش. من الان دقیقا تو چنین وضعیتی گیر کردم. پسرم ۴۸ روزشه درگیر کولیک و رفلاکس اسید معدس نه روز خواب داره نه شب منم ۴۰ روزه تو هر شبانه روز فقط ۳ ساعت بزور خوابیدم از زندگی افتادم با اینکه نصف روز پیش مادرم هستم و پسر بزرگم فعلا مادرم نگه میداره بی خوابی و دور افتادن از پسر بزرگم کاملا افسردم کرده ‌.

خدا بهت صبر بده منم وقتی دخترم چهار ماه باردار بودم داداش۳۴ ساله م فوت شد خیلی عذاب کشیدم خیلی
کاملا درکت میکنم
برای بچه دوم چون توی شرایط خیلی سختی هستم میگم اگه توانش داری بیار
با اینکه روحیه خوبی داشتم
دخترم خیلی خوب و خانوم بود
اما همه چی بهم ریخت دخترم زیر و رو شد اعصاب خودم به صفر رسیده با زمین و زمان سر جنگ دارم
با اینکه همه کمکم میکنن اما دارم داغون میشم ناراحتیم کلا برای دخترمه
بد اخلاق و عصبانی شده پرخاشگر شده
منم خیلی دعواش میکنم
خلاصه خواهر باید خیلی قوی باشی

ی خورده جدی باهاش برخورد کن ب خواسته‌اش توجه نکن بزار بفهمه یکطرفه نباید تصمیم بگیره خدا برادرت رحمت کنه منم خواهرم از دست دادم از لحاظ روحی منم یجوری شدم نسبت ب زندگی اما نمیشه که از زندگی خودمون بگذریم چون نمیشه

سلام عزیزم خدا رحمت کنه داداشتونو روحشون قرین رحمت ولی درمورد فرزند راستش نمیتونم نظری بدم چون هرکی به شرایط زندگیش باید نگاه کنه و بسنجه هم از نظر روحی و جسمی و مالی

واقعا از آرامش و آسایش خودت سیر شدی میخوای بیاری فکر می‌کنی براش یه همبازی میاری و همه چی گل و بلبل میشه ولی بعداً که جنگ و دعواهاشونو لجبازیاشونو باهم دیدی پشیمون میشی بازم هرجور خودت صلاح می دونی

همسر منم برای بچه ی دوم راضی نمیشه اوایل اصرار میکردم ولی ب این نتیجه رسیدم سختیش ماله مادره شیردهی بیخوابی نگهداری تمیزی خونه بچه داری بچه بزرگه ازشیرگرفتن ازدستشویی گرفتن و ...😂و بعداصرارنکردم گفتم هروقت خودش خواست اونجور بهتر کمکم کنه شاید.بچت هنو کوچیکه خودت همبازی شوباهاش

با چشم خودش شوهرت ببینه چقد دخترت دوس داره و بهش بگو کنار میام با شرایط و کمتر چیزی میخام شاید قبول کرد
ولی واقعا به شرایط مالیم بستگی داره باید بهش بگی میتونیم وام هم بگیریم به یه زخمی بزنیم
جوری ک راضی بشه

من اوردم اوضلع اونقدرام ک میترسونن بد نیس فقط وقت کم میاری و قدرت بدنیت باید خوب باشع.در کل دردات یادت میره بس کارداری خخخخ.ولی بوه دومم شیرینه پیشنهاد میککنم😜

بنظرمن وقتی یدونه بچه داری انگار بچه نداری یعنی فکر کن دوتا بیاد چی میشه بهتر بگم جنگ روانی اتفاق میفته اگ حال روحیت خوب نیی ک کلا بیخیال شو