۱۲ پاسخ

.بچه اسمش بچه اس اون خوب ببین از کی یاد گرفته بچه رو مقصر ندون ادمهای اطرافش مقصرن

دعواشم میکنم میگه من خودمومیکشم اتیش میزنم یاشروع میکنه توسرکله خودش زدن ک چرادعواش کردی یاکتکش زدی

پسرمنم همینجوریه. حرفای خیلی خیلی بدی میزنه هرروشیم بکین امتحان کردم متاسفانه جواب نداد تازگیاهم حاضر جوابی میکنه همش میگه دوست دارم دلم میخاد.

منم ناراحتم دیروز پسرمو بردم با خودم سرکار همکارم داشت اسم به شرکتی رو میگفت که اسم همکلاسی پسرمه یهو داد زد گفت اسم دوست منو نگید پاره پورتون میکنم مگه شما عقل ندارید
یعنی حیثیت برام نزاشت

وای خیلی بده بچها میشنوند وتکرار میکنن.
منم ناراحتم نکنه پسرم بره پیش دبستانی یاد بگیره از بچها

منم همین اوضاعو دارم

فقط بایدبهش اهمیت ندی نشنیده بگیری خودش اوکی میشه

توی این سن خیلیییی بد میشن خیلیییی ، فقط تنها چیزی که به فکرم میرسه یه بار حرف بد زد زودی بیارش خونه بگو اینم نتیجه حرف بدت پارک تعطیله

فقط من درکت میکنم تازه منو همسرم هم اصلا فحش نمیدیم ولی دخترم خیلی حرفای بدی میزنه آبرو برامون نذاشته هی داداشم و زن داداشم حرف بد یادش میدن هر راهی بگی رفتم که از سرش بیفته ولی نتیجه نداده دیگه 5 دقیقه پیش تهدیدش کردم گفتم اگر کوچکترین حرف زشتی زدی میبرم و بیابون میندازمت میام بخدا روانی شدم از دستش هرکیم میبینه فکر میکنه ما توخونه خیلی حرفای بدی میزنیم که این یاد گرفته در صورتی که نه من نه شوهرم کوچکترین فحشی تو دهنمون نیست

تنها نیستی 🖐️

پسر من همه رو میگه برو آشغالی تو بدی همه رو میزنه اخلاقای داره آدم خجالت میکشه ببرتش تو جمع

دقیقا عین دختر من دیگه نه کتک نه حرف خوب زدن باهاش هیچ چی جواب نمیده منم ول کردم دیگه

خب عزیزم شنیده یاد گرفته دیگه

سوال های مرتبط

مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
دخترم خیلی مادرشوهرمو دوست داره
پری روز رفته اونجا
دیشب رفتم دنبالش گفت شام میخوره بعد شام
دیگه خبری نشد تا امروز غروب من ب همسایه مون گفتم بریم دنبال دخترم (مادرشوهرم گفته بود بیا دنبالش غروب میخوام برم بیرون)
زنگ زدم گفت گریه میکنه نیا منم لحنم یکم تند شد گفتم من نمیتونم اسنپ بگیزم پس خودتون شب بیاریذش خونه اگه نیاوردینش هم مهم نیست بمونع گفت نه کار دارم صبح بیرون گفتم من کاری ندارم اصلا کلا بمونه اونجا بچه نمیتونم اسنپ بگیرم بیام دنبالش



(یکی دوبار در ماه میره اونجا چون من هرچقدر سعی کنم نمونه تا ی ذره گریع کنه مادرشوهرم میگه بدار بمونه و این انقدر گریه میکنه تا بذارم بمونه و متاسفانه شوهرمم پشتم نیست میگه بذار بمونه


شوهرم زنگ زد میرم دنبال بچه گفتم نرو بذار بیینم مامانت وقتی بعد س روز میگه گریه میکنه بذار بمونه با چی میخواد بچه رو بیاره
گفت ماشین نداره گفتم ماهم ماشین نداریم چرا ب حرف من ارزش قائل نیستن وقتی بعد س روز میگم میام دنبالش با همسایه ک اسنپ ندم باز میگع بذار بمونه تو تربیت بچه دخالت میکنه من ی کاری میکنم با گریه چیزی ب دست نیاره اون بدتا یادش میده با گریع ب دست بیاره

خلاصه منو شوهرمم بحثمون شد ک میگفت تو مقصری منم گفتم باعث دعوای ما مامانته منکه نمیبخشمش هیچ وقت ایشالله جوابشو میبینه این دنیا

آسمون خدا ب زمین بیاد نمیذارم بچم دیگع شب اونجا بمونه گفت تو یار کشی میکنی و لجبازی این حرفا
منم گفتم اصلا مهم نیست چی میگی یا تو پشت منی یا مقابل من


ولی خیلی حرص خوردم چون حرفم فقط اینکه با گریه نمیخوام بمونه اگه قراره ی روز اونجا باشه خب باشه دیگه وقتی گریع کرد بهش بگید نمیتونه با گریع بمونع باید برگرده خونه و همیشه مقصرم
مامان گل پسر مامان گل پسر ۵ سالگی
سلام خانما یه سوال دارم اگر کسی می دونه راهنماییم کنه لطفاً ،پسر من تقریبا دو هفته پیش عفونت گوش گرفت ، البته قبلش هم آبریزش بینی و سرفه داشت ولی از وقتی که گوش درد گرفت بردمش دکتر بهش چرک خشک کن و چند تا داروی سرماخوردگی داد و گفت تا ده رو مصرف کن و بعد از دو هفته بیار مطب چک کنم ببینم برطرف شده یا نه ، پسرم رو بعد از دو هفته بردم گفت تقریبا خوب شده ، بهش گفتم خیلی وقته آزمایش چکاپ نداده براش بنویس تا چکاپ هم بده ،گفت بزار تا ده روز از قطع چرک خشک کنش بگذره بعد آزمایش انجام بده ، حالا ده روز گذشته امروز دوباره می‌گفت مامان ببینیم کیپ شده یکی دوبار هم سرفه کرد ، منم بهش پلارژین و شربت فکسوفنادین که دکتر بهش داده بود دادم میگم اگر تا دو سه روز دیگه خوب شد و داروشو قطع کردم میتونم ببرمش آزمایش بده ، آخه بدنش ضعیف شده می‌خوام بهش مولتی ویتامین بدم ، دکتر گفت بزار آزمایش بده بعد شروع کن به مولتی ویتامین دادن و اینا ، موندم چی کار کنم تا خوب میشه دوباره شروع میشه