۶ پاسخ

من نمیدونم اون خانومه با کی حرف میزد
ولی من موقع هایی شده که رفتیم پارک دخترم میخکوبه من شده و من واقعا کم مونده بشینم گریه کنم از دستش

نمی شه قضاوت کرد نمیدونیم اون خانومه چه حالی داشت عزیزم

ای وای چقدر زن خیانتکار و مرد خیانتکار زیاد شدن لعنتیاا

الهی عزیزدلم چقد سخته برابچه نمیدونم بچه براچیشونه بعضیا

طفلی

قضاوت نکنیم‌شاید خیانت نکرده شاید بیوه بوده شاید طلاق گرقته.بعدم بعضی وقتا واقعا بچه ها آدمو خسته میکنن

سوال های مرتبط

مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانها
همسایه پایینیم یه دختر داره که سه سال از پسرم بزرگتره حدودا یک ساله که باهاش رفت آمد دارم بخاطر اینکه بچه هامون بازی کنن باهم یه مدته که پسرم تنها پایین میره یا دخترش تنها میاد با پسرم بازی میکنه . چند وقته اون دختره زورگویی میکنه یا همش با پسرم سر بازی قهر میکنه پسرم چون بازی دوست داره حرفشو گوش میده اکثرا یک ماه پیش پسرمو هل داد صورت پسرم قشنگ چاک خورد علامتش هنوز هست که مامانش عذزخواهی کرد بعد گفت چون پسر من به لحظه اومد روی پاهاش دردش گرفت هلش داد منم گفتم آره چون بچه هستن پیش میاد اشکال نداره تو بازی
بعد دوباره هرروز همو میدین یا پسرم میرفت پایین یا دخترش میومد بالا البته دیگه حواسم قشنگ روشون بود که دوباره حل ندن همو بعد چند روز پیش پسرم رفت خونشون ایندفعه منم رفتم دیدم دختره عصبانی شده بخاطر اینکه چشماشو تو بازی خوب نبست پسرم میخواست پسرمو هل بده بزنه که مامانش سریع اومد جلوشو گرفت
الان من دیگه نمیخوام پسرمو بفرستم دیگه باهاش بازی کنه بنظرتون چی بگم که مامانش ناراحت نشه چون مامانش دوستم شده خیلی مهربونه اما بچه ش خیلی اذیت میکنه
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
همین الان از پیش دکتره مغز و اعصاب ماهلین میام ۶ ماه یه بار میبرمش واسه چکاپ‌ این آقای دکتر یکی از بهترین هاس بهش گفتم بهم میگن دقت و تمرکزش کمه و یه کمی هم‌گیج می زنه گفت اینا همش واسه خاطر داروهاشه به محض اینکه قطع بشه خوب میشه گفت تا سن مدرسه و ۷ سالگی طبیعیه دقت و تمرکزشون کم بشه ولی از بعد اون اگه خوب نشن نیاز به دارو دارن اینجور بچه ها و هوششون هم مدام در حال تغییره و نیاز به آموزش و تمرین دارن تا ضریب هوشیشون بره بالا حالا هی بیا به این روانشناسا بگو این بچه داروی مغز و اعصاب می خوره اگه دقتش کمه ممکنه از عوارض داروهاش باشه هی میگن نه ربطی نداره🙄🙄خدا اگه آدم محتاج خودش می کنه محتاج بندش نکنه که درگیر یه مشت آدم بی سواد که اسم خودش رو گذاشتن روانشناس نکنیم امروز تلفنی با مشاوره ی ماهلین صحبت کردم خیلی ناراحت شد گفت آخه این رفتار تو حیطه ی روانشناس از یه دکتر روانشناس کاملا بعیده شپا باید تذکر میداد هنوزم دیر نشده سری بعد که رفتی حتما تذکر بهش بوه که این بچه با داد و دعوا کردن به جایی نمیرسه و خیلی حساسه حتی به دروغ هم که شده بگو ماهلین قهر کرده دیگه نمیاد تا دوباره تکرار نکنه چون درصورتی تکرار این بچه کاملا زده میشه از ادامه ی درمان خدایا اگه هیچی بهم نمیدی فقط صبرم بده صبر به خدا حجب و حیا و آبرو و ادبم حکم کرد که چیزی به دکتر مملکتم نگفتم و به روی خودم نیاوردم ولی از درون داغون شدم آدم خودش هرکاری با بچش بکنه و دعواش کنه دلش طاقت نمیاره یکی دیگه با بچش اینکار بکنه حتی اگه پدرش باشه من که این طوری ام خوب یا بد ولی امروز کلی کارام رو زمین بود و دست به سیاه و سفید نزدم از بس اعصابم خورد شد🥺🥺🥺
مامان نفسم مامان نفسم ۵ سالگی
شماها برای شیر دادن بچه جلو بقیه راحتین؟
من اصلا نمیتونم بذارم کسی بدنمو ببینه دختر اولم که دنیا اومد میرفتم تو اتاق شیر بدم از اون طرف دختر برادرشوهرم که دوازده سالش بود مدام با مادرشوهرم میومد خونمون هر دو ثانیه یه بار صدام میکرد میگفت شیرخورد؟ شیرخوردنش تموم شد؟ و....
چقد از دستش حرص میخوردم و خجالت می‌کشیدم چیزی بگم هی سکوت کردم
الان که دومی دنیا اومده این یه ماه که خونه خودم بودم تو شهر دیگه خداروشکر خیالم راحت بود از این نظر
ولی چند روز دیگه قراره بریم شهرمون و چند روزی باید برم خونه مادرشوهر از الان استرس گرفتم
چون می‌دونم این یکی جاریم و بچه هاش اصلا مراعات نمیکنن بدون در زدن بدون اجازه گرفتن میان تو اتاق
چندماه پیش که باردار بودم رفته بودم خونه مادرشوهر، یه اتاق اونجا برای ما هست جهیزیم و تختمون و یه سری وسایلمون توشه هروقت میریم اونجا میخوابیم، بخاطر بارداری حالم بد بود رفتم رو تخت دراز کشیدم چشامو بستم چند دقیقه بعد چشممو باز کردم دیدم جاریم بالای سرم وایساده بدون در زدن اومده بود تو
بقیه جاری هام خداروشکر از این نظر خوبن بدون اجازه نمیان
نمی‌دونم شایدم من زیادی برای شیر دادن دارم سخت میگیرم ولی واقعا نمیتونم جلو بقیه شیر بدم
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۵ سالگی
سلام یه مشورتی باهاتون دارم دیروز که می خواستم ماهلین رو ببرم پیش دکترش گفت خواهرشم بیار گفتم باشه و بردمشون هر دو همزمان تو اتاق بودن من بیرون نشسته بودم چون نمیزارن مادر باشه ولی بیرون کاملا صدای خانوم دکتر میاد جلوی هر دوشون تمرین گذاشته بود ماهلین اصولا وقتی همزمان با هم بخوام تمرین کنم همکاری نمی کنه و انگار اعتماد به نفسش پایین میاددیدم دکتر هی داره بهش تذکر میده که ماهلین بالای صفحه رو نگاه کن ماهلین بیشتر دقت کن بعد دیدم عصبانی شد سرش یه کمی داد کشید و دعواش کرد که چرا اینجوری می کنی اونم افتاد به گریه هی بهش می گفت گریه نکن توجه کن و درآخر گفت ببین خواهرتو من می دونم وقتی با هم بخوام کار کنم‌ماهلین اذیت می کنه در بیشتر مواقع و من و باباشم دیوونه کرده با این کاراش لجبازی داره هیچکس غیر از من بچشو نمیشناسه ولی من میگم من بی سوادم مادرشم و یه دیپلم ساده دارم ولی چرا دکتر مملکت اینجوری باید رفتار کنه اگه تنها بود اینقدر ناراحت نمیشدم ولی چون خواهرشم باهاش بود میگم اعتماد به نفس بچه رو سرکوب کرده من از این لحاظ خیلی ناراحت شد این خانوم استاد مشاوره بچه هامه من با مشاورشون راحتم گفتم تلفنی جریان دیروز رو باهاش در میون بزارم کار و تشخیص خانوم دکتر عالیه ولی این رعتارشو نپسندیدم و بهشم گفتم اینا با هم باشن اذیت می کنند و به صورت جداگانه خیلی عملکردشون بهتره تا وقتی با هم کار بشه بعد جلوی ماهلین گفت دلوین خیلی بهتره ولی این اذیت می کنه خوب این بچه می فهمه احمق که نیست ماهلین خیلی دختر حساسیه و زود بهش برمی خوره من فوق العاده از این کاره خانوم دکتر ناراحت شدم به نظرتون چی کار کنم ؟؟نمی تونم درمانشم قطع کنم به نظرتون گذشت کنم اینبارو؟؟یا تذکر بدم ؟؟