۶ پاسخ

موقع که یه اشتباهی میکنه بهش سخت نگیر مثلا بگو عیب نداره ولی دیگه تکرار نکن یکاری کن که از کاری که شده دیگه تموم شده وحشت نداشته باشه

خب حتما بار اوله اینطور اتفاقی رو دیده بیچاره ترسیده بشین باهاش حرف بزن تا هم یاد بگیره هم دفعه بعدی نترسه

خیلی دعواش میکنی وقتی کار اشتباهی میکنه ؟

پسر من این اتفاق بیوفته فکر نکنم اصلا واکنشی نشون بده پا میشه به ادامه بازی😂

حتما خیلی دعواش میکنی سره اتفاقات

وای من دخترم میزننش ساکت میشنه نگاه میکنع حالا من نمیرنمش اینقدر بهش میگم اخه بچه چرا اینحچری هستی

سوال های مرتبط

مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانها
همسایه پایینیم یه دختر داره که سه سال از پسرم بزرگتره حدودا یک ساله که باهاش رفت آمد دارم بخاطر اینکه بچه هامون بازی کنن باهم یه مدته که پسرم تنها پایین میره یا دخترش تنها میاد با پسرم بازی میکنه . چند وقته اون دختره زورگویی میکنه یا همش با پسرم سر بازی قهر میکنه پسرم چون بازی دوست داره حرفشو گوش میده اکثرا یک ماه پیش پسرمو هل داد صورت پسرم قشنگ چاک خورد علامتش هنوز هست که مامانش عذزخواهی کرد بعد گفت چون پسر من به لحظه اومد روی پاهاش دردش گرفت هلش داد منم گفتم آره چون بچه هستن پیش میاد اشکال نداره تو بازی
بعد دوباره هرروز همو میدین یا پسرم میرفت پایین یا دخترش میومد بالا البته دیگه حواسم قشنگ روشون بود که دوباره حل ندن همو بعد چند روز پیش پسرم رفت خونشون ایندفعه منم رفتم دیدم دختره عصبانی شده بخاطر اینکه چشماشو تو بازی خوب نبست پسرم میخواست پسرمو هل بده بزنه که مامانش سریع اومد جلوشو گرفت
الان من دیگه نمیخوام پسرمو بفرستم دیگه باهاش بازی کنه بنظرتون چی بگم که مامانش ناراحت نشه چون مامانش دوستم شده خیلی مهربونه اما بچه ش خیلی اذیت میکنه
مامان آیهان وآیلین مامان آیهان وآیلین ۵ سالگی
سلام دوستان بالاخره یکم وقت کردم بیام اینجا از زایمانم براتون بگم

توی ۳۸ هفته ، دو روز قبل زایمانم رفتم برا معاینه لگن که اونم ماما گفت دهانه رحمت کاملا بسته هس برام قرص گل مغربی گذاشتن گفتن دو روز دیگه باز بیا برا معاینه منم خیلی نگران بودم آخه از هفته ۲۲ به خاطر کوتاهی طول سرویکسم شیاف استفاده میکردم و استراحت نسبی بودم نگران بودم که زایمانم خیلی سخت میشه از هفته ۳۶ هم ورزش میکردم ، با خودم گفتم برم پیاده روی شاید دهانه رحمم باز بشه روز اول با پسرم رفتم یکم پسرم اذیت شد روز دوم تنها رفتم بعد موقع برگشت یه سگ ولگرد بهم حمله کرد و افتاد دنبالم خیلی ترسیدم بعدش دیگه انگار فلج شده بودم یه جورایی لگنم قفل شده بود اصلا یک سانت هم نمیتونستم تکون بخورم یا پامو تکون بدم کل شب بیدار بودم نمیتونستم بخابم بعد ساعت ۳ و نیم شب اینا بود دیدم یه درد پریودی شکممو میگیره و ول می‌کنه منظم هم بود ساعت ۴ گوشی شوهرم زنگ خورد میخواست بره سر کار گفتم حالم خوب نیس یکم بمون همون موقع کیسه آبم پاره شد منم خیلی وحشت زده شده بود یه فامیل دور داریم اینجا بنده خدا توی بارداریم کمک حالم بود رفت اونو با موتور بیاره پیش پسرم منم آماده شدم