۴ پاسخ

به نظرم خودتون بیشتر وابسته هستید

یبار دخترم گفت میمونم ماهم گفتیم بمون اخرشب زنگ زد که دلم تنگ شده بیایین ببرین یه ساعتم راه رفت وامدمون بودرفتیم اوردیم اگه راهتون دوره اعتماد نکن نمیتونن تنها بمونن

منم پسرم خیلی وابسته س، همین جریان پیش اومد گذاشتیم بمونه، چقدرم به خودمون خوش گذشت😂بذار بمونه بابا بچه ها تغییر میکنن

آره بزار بره دختر منم خیلی وابسته بود ولی درعین ناباوری موند خونه ی مادرشوهرم

سوال های مرتبط

مامان عسل نازم مامان عسل نازم ۴ سالگی
سلام مامانا
می‌خوام یه درد دل بکنم
از روزی که بچم به دنیا اومد همه فکر و ذکر شد دخترم. کارم رو به خاطر دخترم گذاشتم کنار و به خاطر کار شوهرم که بیرون شهر بود شهر زندگیم هم عوض کردم و الان غربت نشین شدم. حالا هم به یه زن افسرده و زودرنج تبدیل شدم که هیچ چیزی خوشحالش نمیکنه. هم خودمو نابود کردم و هم دخترم داره مثل خودم افسرده میشه. تصمیم گرفتم برگردم به شهر خودم هر چند که از همسرم دور میشم و دیگه کمتر همدیگه رو میبینیم ولی باز می‌دونم تو شهر خودم چی به کجاست و همه جاهاش رو میشناسم و ممکنه روحیه‌م رو دوباره به دست بیارم. من به خاطر اینکه دخترم شبها بابا بالای سرش باشه حاضر شدم بیام تو شهر غریب ولی خودم دارم دیوونه میشم چون اینجا هم که هستیم خیلی امکاناتش کمه واسه همین گفتم به خاطر خودم و دخترم که شده باید دوری رو تحمل کنم ولی هر چی فکرشو میکنم میگم چرا زندگی من باید اینقدر دچار چالش باشه چرا نباید مثل دیگران زندگی کنم چرا باید یه موقعیت رو فدای یه موقعیت دیگه بکنم و هزارتا چرای دیگه و تنهایی و غم و اشک😔