۸ پاسخ

من دخترم رو از شیر از پستونک گرفتم الان غذاس رو خوب میخوره غذای سفره رو میدم جدا غذا درست نمیکنم

اگه خسته شدی یکی دو روز دیگه هم بهش شیر بده خودت خوب استراحت کن چون بعدش قراره تحمل کنی و صبر داشته باشی یا برو خونه مامانت اینا،شیرش رو قطع کن هر موقع فهمیدی میخواد بگه شیر حواسش رو پرت کن با هر چیزی حتی شده ببرش مغازه اسباب بازی فروشی یا سوپری چیزی بهش شیر پاستوریزه بده روزی یکی دوبار و غذا هر چی هم نخورد اشکال نداره وایسا تا کامل گشنه بشه مجبور میشه بخوره باید تحمل کنی وگرنه نمیشه،سعی کن دورش رو هم شلوغ کنی

من از شیر گفتم راحت شد

خوب طبیعی تا ۳روز اینطوری گلم اما تدریجی نگیر اونطوری بدتر ی دفعه بگیری خیلی بهتر ی کم لجبازی داره اذیت داره

شیرو تا دوسالگی بده روزا کم بده یواش یواش کم کن تا عادت کنه

وقتشه بگیریش از شیر، بالاخره سخته و گریه میکنه

با نظر پزشک از شیر بگیرش
الان میگن از ۱۸ ماهگی باتوجه به وضعیت بچه از شیر بگیرین
وزنش خوبه؟

گلم چند وعده در روز بهش شیر میدی

سوال های مرتبط

مامان یسنا مامان یسنا ۱ سالگی
سلام، تجربه ی خودمو در مورد از شیر گرفتن، من اول سوره ی یاسین و بروج خوندم و ب دخترم فوت‌کردم، بعد با توکل ب خدا شروع کردم،اول حدود دو روز میان وعده هاشو حذف کردم،یعنی موقع بیدار شدن و موقع خواب بهش شیر میدادم، بعد شروع ب حذف شیر صبح تا ساعت 12 کردم،تا چهار روز، بعد شروع ب حذف شیر بعداز ظهر تا ساعت 18 کردم، یعنی از صبح تا قبل خواب ظهر بهش شیر نمیدادم،موقع خواب شیر میخورد و بعد دیگه شیر نمیدادم تا ساعت 18، البته حدود دو روز اول وقتی از خواب ظهر بیدار میشد بهش شیر میدادم، کم‌کم شیر شو حذف کردم،بعد چهار روز شیر شب شو حذف کردم تا موقع خواب،دبعد از اون شب موقع خواب بهش شیر دادم و دیگه شیر نصف شب شو حذف کردم، بعد فرداش دیگه در کل شیر شو حذف کردم و دیگه موقع خواب هم بهش شیر ندادم، امروز اولین روزی بود ک اصلا شیر نخورد، دخترم خیلی وابسته شیر بود، شیر ک نمیدادم کلی گریه و جیغ،ولی حوصله کردم،باهاش بازی کردم،بردمش بیرون،سرشو گرم کردم،خیلی بهش محبت کردم، دیشب نصف شب خیلی گریه کرد ولی کوتاه نیمدم و رو پام با لالایی خوابید، گریه ک میکرد میدید کوتاه نمیام اروم میشد،البته خیلی باید حوصله کرد، من هر روز از خدا کمک میخواستم، تو این مرحله فقط خدا میتونه کمک کنه،کمی سخت ولی با توکل ب خدا شدنی، اصلا هم ب تلخک و چسب برق نیاز پیدا نکردم،فقط موقع گریه و جیغ صبوز بودم و کوتاه نیمدم،امیدوارم همه موفق باشند، فقط محبت یادتون نره، من خیلی بهش محبت کردم ک خدای نکرده اعتماد ب نفسش پایین نیاد