مامانا من ازتون گمک می خوام دخترم از وقتی داداشش اومده باهام بد شده دوسم نداره حرفمو گوش نمیده لوس شده هی گریه و بهونه منم تازگیا میگم جیش کنی به بابات می گم جمع نکنی به بابات میگم حس می کنم دارم می ترسونم که خیلی بد ولی باباش خوبه در کل ولی تربیت من صحیح نیست اونایی که مثل منین بیایین خیلی خستم کلافم دیگه نمی دونم چیکار کنم عصبی میشم نمیشه ولش می کنم بد میشه دیگه نمی دوتم چیکار کنم

بهش نگو به بابات میگم بدترین کار بیشتر لج می کنه بهش محبت کن بگو بیا با هم انجام بدیم وسیله تو جمع کنیم یا بگو یه دختر خوب خودش وسیله هاشو جمع می کنه حواست به دخترت هم باشه

فقط از بابا نترسونش

بهش محبت کن توجه می خواد لجبازی کنی اونم لجبازی میکنه بوسش کن حرفای محبت آمیز بزن ویژگی های مثبتش رو ،

ما هم باید زن خوبی باشیم هم مادر خوبی هم خونه داری کنیم خیلی سخته واقعا

خواهر من ی دونه دارم همش خونم
به دختر محبت کن بگو وسایلتو جمع کنی میگم بابا برات جایزه بگیره .میفهمم چی میگی منم افسردگی گرفتم ولی به خاطر بچم سعی میکنم خوب باشم

اینم بگم من واقعا حوصلم نمی کشه حتی کارای خونمم نصف نیمه میکنن اعصابم نمیکشه شوهرم الان گفت پدرمو درآوردیو خوابید الان بگم چمه می خواد بگه شیش ماا زایمان کردی باز میگی نمی تونم افسردم اصلا خودم تنها جایی نمیرم همش خونه ایم شوهرم بگه بریم جایی میریم خودم اصلا

هدیه دادن به بچه حالا اسباب بازی یا هر چی روش خیلی اثر داره
میتونی بخری بگی داداش خریده