پارت ۳
یکی از اقوام میگفت کاش همه شیر اضافه هارو نگه میداشتی برای پسر خودت
ولی جالبه بهتون بگم من کلا سه بار شیر ریختم دور
اون سه بار هم اومدم از شیرایی که به نیت اهدا دوشیده بودم گذاشتم برا پسرم و هر سه بار نخورد و اینقدر بیرون موند که فاسد شد 🥹🙏
پارت ۲
از غصه داشتم می مردم بد ترین روزای زندگیم بودم اون روزا ، همه اطرافیانم کمکم کردن قبول کنم شیر خشک بدم در کنار شیر دوشیده ی خودم
با شیرخشک هیچ مشکلی نداشتم ولی قبول کردن اینکه اونهمه شیر به خاطر نخوردن دایان کم بشه برام سخت بود ...😔 ولی اطرافیانم و روانپزشکم کمکم کردن به بهترین شکل یا این قضیه کنار بیام درحدی که آمادگی اینو دارم که حتی شیرم کامل خشک بشه هم برام مهم نباشه
میخوام بگم آدمیزاد قابل تغییره ، من بدترین روزای عمرمو گذروندم ولی الان شاید جزو آرومترین و شادترین مادرها باشم
قبول حذف اون همه شیر ، قبول اینکه دیگه قرار نیست دلبری کردناش رو توی بغلم و زیر سینه ببینم سخت ترین بخش پروسه بچه دار شدن بود برام
ولی گذشت و الان خوشحالترینم
پسرم جدیدا شیر خشک میخوره به اضافه روزی ۳ تا شیشه شیرخودم ( که شاید همینم خشک شه )
یه مامانی بود دخترش وزن کم میکرد نه شیرخشک میخورد نه مامانش شیر داشت ... من تقریبا سی وعده شیر بهش اهدا کردم و با شیر من مشکل بی اشتهاییش حل شد و خداروشکر خوب شد 😍 پسرمم خواهر دار شد 🤣
بانک شیر هم که میرسه به نوزادای نارس بیمارستان
خیالم راحته که دعای خیر کلی نی نی پشت سر پسرم هست و سلامتیش با دعاهای کلی نی نی کوچولو بیمه شده 😍😍🥺
خلاصه که با سرنوشت نمیشه جنگید 😍 من تمام تلاشمو کردم و میکنم ولی ظاهرا روزی آقا دایان داره میره به سمت جیب باباش نه سینه ی مامان 🤣🤣🤣🤣 و در نهایت خدایا برای همه اتفاقای زندگی شکر ❤️🙏🌹
چقدر کار بزرگی کردی عزیزم
تن خودت و دایان گلی سلامت
ماشاالله چه چرب هم بوده شیر من شفاف شفاف بود
چقدرخوب. ولی ازچشمم هستا.
ماشاالله عکس نزار چشم میخوره
سلام عزیزم ممنون از تجربه مفیدت ، راجع به بانک شیر یکم بیشتر توضیح میدی که شرایطش چجوریه؟
خواهر کوچیکم دوتا پسر داره دو قلو هر دو شیرخشکی برادرمم یه دختر داره که شیر مادر خورد.. دوتا خواهر زاده هام قد و بالا خوب هیکل خوب هوش هم عالی.. برادر زاده م که شیر مادر خورد و مادرش دیر بفکر افتاد شیرخشک بده شیرش کمه و بچه نگرفت بچه مثل یکساله هاس لاغر و ضعیف
وای واقعا سختههه . منم تجربش کردم
. من به اندازه شما شیر نداشتم . اما همین ک پسرم سیر میشد برام کافی بود . یهوووو شیرم کم شد و بعده دوماه تلاش . کاملا شیر خشکی شد. خیلیییب واسم سخت بود پذیرفتنش . کلی کریه کردم . از ته دلم فقط خدا خبر داشت ک هر لحظه چه بر من میگذره . از حرفای اطرافیانم نگم ک هی دم به دیقه از فواید شیر مادر میگفتن ک من حرررص میخوردم ک شیر ندارم ک پسرمم تقریبا پس زده بود سینمو . دیگه خلاص کذشت و الان پسرم ۵ ماهشه و شیرخشکیه . اخرین باری ک بهش شیر دادم یادمه . 🥲 خیلی سخت بود
عزیزم میشه بگی روانشناستون چی گفت که تونستید باهاش کنار بیاین؟
مامان دایان ممنون ازاینکه تجربتون رو برام نوشتی .خداروشکر که الان حال روحیت خوبه .عزیز برخورد همسرتون با هین موضوع چه جوری بود؟(البته اگه دوس داری بگو )
ای جانم عزیزدلم🥹🥹
منم خییلی ناراحت بودم ک شیر ندارم. خییییییلی تلاش کردم خودمو تقویت میکردم ولی فایده نداشت از ۳ماهگی ب بعد دیگه زیاد نبود شیرم.. دکتر هم گفت دخترم زیاد وزن نگرفته باید شیرخشک میدادم.
تقدیر ماهم این بوده دیگه. چ میشه کرد
کاش منم شیرم زیاد بود با شیر دوش برقی میدوشیدم کلا میشد ۳۰ میل دو سینه باهم🥲همینم با قرص لاکتاول داشتم وگرنه هیچی تب شیرم اصلا نکردم سینه هام اگر شب تا صبح به پسرم شیر نمیدادم یکم سفت میشد همونم یه بار تست کردم دوشیدم بازم ۴۰ تا بیشتر نبود🤕
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.