۶ پاسخ

مادرشوهر اسکل منم همینطوره،مهم نباشه واست
مثلا در اومده جلو برادرشوهرام میگه این شیر ب بچش نداد بخاطر همون دوباره حامله شده😐خب خر مغزتو گاز بگیره چ ربطی داره ،اصلا ب مردا چ ربطی داره ک جلوشون میگی نفهم

مادرشوهر منم اینجور میگه. بعضی وقتام نشستیم یهو میزنه زیر گریه میگه آخ این بچه شیر مادر نخورد🤣 دیوونس کلا

عزیزم خانواده شوهر حرف مفت زیاد میزنن
والا منم اول شیرخودمو میدادم اریا سیر نمیشد بالا میاورد همش شیرخشک دادم
یادمه مادرشوهرم فهمید زنگ زد بهم گفت حق نداری ب بچه شیرخشک بدیاااا😅
منم گفتم مادرش منم خودم تصمیم میگیرم چیکار باید بکنم چیکار نیاید بکنم
این دهنشو بست

عزیزم کاری خوبی کردی ندادی اگر میدادی بعدا به مشکل بر میخوردی

میدونم سخته ولی اهمیت نده توجه نکن به مرور وقتی توجه نکنی رفتارشون خاموش میشه ایشالله

اصلا توجه نکن به حرفش

سوال های مرتبط

مامان شیرین عسلا مامان شیرین عسلا ۹ ماهگی
خانوما من حالم خیلی بده شیر برا بچم پیدا نمیشه مجبور شدم شیر عوض کنم حالم بده من مامانم افسردگی و مشکل داره وقتی بچه دار شدم حتی بلد نبود و حال نداشت کمک کنه مادر شوهرم فقط مبومد تیکه مینداخت سینت چرا مو داره چرا نوکش تیره و زشته تا ب بچه میخواستم کمک کنه یادم بده شیر. بدم اینقدر حالمو بد میکرد فقط گریه میکردم آخر بچم سینه نگرفت و شیرم خشک شد از استرس و اعصاب خوردی با شوهرم و خیانت و ....الان همشون تیکه میندازن بهم بچم آبریزش بینی گرفت میگه چون مادری نکردی شیر نداشتی همه هی میگن شیر میخورد از خودت مریض نمیشد خیلی حالم بده آرزو مرگ دارم من چرا آخه اینقدر بدبختم حتی نتونستم ی بچه خودم شیر بدم چرا آخه همه اطرافیان تونستن من نتونستم چرا کسی حتی بهم یاد نداد چرا کمک نداشتم مثل بقیه الان دختر فامیل زایمان کرده ده نفر کنارش کمک و غذا و رسیدگی راحت و آسوده با شوهر خوب من اینقدر با خیانت و حرف خواهر شوهر مادر شوهر اشک ریختم زندگی برام زهر مار شد شیرم محروم شد بچم چکار کنم ؟
مامان Avin مامان Avin ۱۰ ماهگی
بلاخره وقت واکسن دو ماهگی رسید و من و همسرم آوین خانوم رو بردیم بهداشت کارشناس بهداشت اول قد و وزن رو گرفت و هر چه که لایق خودش بود رو به من گفت دخترت خیلی وزنش کمه چرا شیرش نمیدی یعنی چه که شب شیر نمیخوره و...... ودر آخرهم گفت باید شیر خشک بدی بهش درصورتیکه شیر خودم خیلی زیاد بود و اکثرا میدوشیدم و میریختمش دور چون آوین به هیچ عنوان نه شیشه می‌گرفت نه پستونک تازه خانم بالا آوردناش شروع شده بود به زور همسرم یک هفته تحمل کردم و بالاخره رفتم پیش یک متخصص.وقتی آوین رو دید گفت وزنش و همه چیزش خوبه اما به خاطر بالا آوردن و کولیکش بهش دارو داد قطره کولیف برای کولیک و پودر امپرازول برای رفلاکس.دقیقا تا چهارماهگی طول کشید تا مقاومتش نسبت به شیر خوردن شکسته شه وزنش ماهی نیم کیلو اضافه میشد و من طبق نظر دکترش راضی بودم قطره و پودرشم قطع کردم اما وقتی برای واکسن چهار ماهگی بردمش خودم از کارشناس بهداشت خواستم به جای آد مولتی ویتامین بهم بده.آوینم که عاشق مزه مولتی ویتامین شده بود و منتظر بود من دوباره قطره چکان رو بذارم تو دهنش.
بعد از چهارماهگی ما یه مسافرت پنج شیش روزه رفتیم با اینکه اصلاً از شیر خوردن آوین کم نشده بود و همه جوره مراقبش بودم و من اصلاً به خاطر آوین از هتل بیرون نمی‌رفتم اما دوباره بالا آوردنش شروع شد به حدی بالا می آورد که لباسای منم کثیف میشد و پوشکشم خیلی خیس نمیشد بچم دوباره وزن کم کرد و کاملاً مشخص بود که لاغر شده داخل پرانتز بگم که آوین بچه ی سوم منه و به غیر از خانوم خانوما من دوتا پسرم دارم