درد و دل
مامانا خیلی حالم بده جوریک ب هرکی بگم فکر نکنم بتونن درکم کنن
من موقعی ک بچم مریض میشه دست خودم نیس و خیلیم ناراحتم از این موضوع
بیشتر از بچم مریض میشم خیلییی حالم بد میشه پ استرس میگیرم
اشتهام کور میش دلشوره میگیرم
چون ی شهر دیگم خانوادمم دورن
ی دلیلش اینه
ولی حس تنهایی و دستپاچگی پیدا میکنم
چیکار کنم قوی شم
خیلی ناراحتم از این رفتارام
😞

عزیزم باید قوی باشی از خدا کمک بخوای
نباید خودتو ببازی ی سریا ک کلا ندارن پدر مادر کمکی اونا پس چی

طبیعیه منم تقریبا همین میشم
اما نه به این شدت به نظرم با تراپیست صحبت کن

آخییی خیلی سخته ولی همیشه باخودت بگو من باید قوی بمونم بخاطر بچم انشالا ک خوب میشه بچت 🌱

دختر منم مریض شد خیلی سعی کردم قوی باشم ولی وقتی جسم بی جون بچه رو میدیدم جیگرم میسوخت بی اختیار گریه میکرد.
نزدیک ده روزه درگیر بودم روزهای اول خیلی قوی بودم میگفتم میگذره ولی از روز چهارم به بعد دیگه کارم گریه بود
برای اینکه استرس هم تخلیه شه گریه میکردم .
اما برای اینکه به خودم دلداری بدم میگفتم میگذره میگفتم هفته بعد دوباره شادی لش رو میبینم با تصور اینده سالمش سر میکردم

عزیزم این حقو رو به خودت بده
من که بغل مامانم و کمک دارم
باز تا مریض میشه یعنی اینقدر به هم میریزم ک همه میدونن نباید سر به سرم بزارن دعوایی میشم
تو واقعا حق داری و اصلا ناراحت نباش به نظرم