۱۳ پاسخ

منم بشدت حساس هستم به این مسائل ولی اطرافیان متوجه نیستن

ممکنه میفرسته اونام تو رو دربایسی قبول کنن

اصلا اجازه نده یکم بزرگتر شد هرکیو دید میخواد باهاش بره.

پسر منم تا الان دو بار رفته خونه عمش چن ساعتی مونده ولی مطمئنم خیالم راحت بهتر از من مراقبشن ولی دیگ نمیزارم بره آخرین باریم ک رفت به همسرم گفتم بگو پسرمو می‌برید خونتون مامانشم دعوت کنین تنها نبرین

آخ نگو
دختر منم عمه ش برمیداره میبره بیرون
خیلی بدم میا ولی اگر بگم دعوا میشه حسابی

ببین زبونم لال زبونم لال سر بچه رو بزنن ی جایی یا بچه چیزیش بشه هیج وقت بهت نمیگن حواست باشه هیج وقت اجازه نده هیج وقت

منم حساسم روی این مسائل ولی اگه با فرد مورد اطمینان رفته باشه اشکال نداره

شما کجا بودی ک فرستاده؟؟

عزیزم در مورد مشکلات جنسی که ممکنه برای دخترتون پیش بیاد با همسرت صحبت کن البته با دعوا و تندی نگو

چهار تا مطلب راجع به افراد پدوفیلی و بیماریهای مقاربتی که بچهای کوچیک از افراد نزدیکشون گرفتن بفرست دیگه عمرا با کسی تنها بزاره بچه رو

نزار کلانزار..بچه اینجوری سربه هوا میش ..باور کن خواهر زاده شوهرم پیش مادربزرگش بزرگ شده ..به طرفم پیش مادرش .یکمم پیش خالش دیگ از بی تربیتیش ازحد گذشته ..بچه اینجوری از هرخونه ای یه فرهنگ یاد میگیره

جلو شو بگیر بچه سرخود بار میاد از این به بعد منتظر تو یا باباش نمیمونه هرجا دلش بخواد میره

به چه دلیل فرستاده ؟
با کی ؟
مرد نفهم نمیخواد بفهمه عزیزم

سوال های مرتبط

مامان گوجه سبز🍈 مامان گوجه سبز🍈 ۱۷ ماهگی
بچها میخوام بگید حق با کیه
من یه پسره سه ساله دارم و یه یک ساله بعد بچه ی سه سالم دوستی نداره بعد هووی خواهرم یه پسر ۶ ساله و یه دختر ۸ ساله داره بعد پسرم دوسداره با پسره هووی خواهرم بازی کنن بعد دیشب رفتم خونشون چون شوهرم هفته یبار میاد بچمم بهونه خونه اونارو می‌گرفت خلاصه به شوهرم گفتم میرم خونه ابجیم گفت برو بعد رفتم رسیدم خونشون پسرم که سه سالشه شروع کرد بازی خب بچه ی منم چون کسی تو خونه نداره که بازی کنه باهاش میره اونجا خیلی شاد میشه و خلاصه دوسداره کشتی بگیره و باهاشون شوخی کنه بعد اون پسره ۶ ساله ی هووی خواهرم هی سربه سر پسرم میزاره تا لجشو دراره پسره منم گریه و ناله و کلا باهاش لج میکرد بعد من به پسره اون گفتم لجشو درنیار اونم گوش نمی‌کرد آخر بچه ی منم شروع کرد زدن اون بعد خواهرم اومده پسرمنو میگه چرا میزنیش منم گفتم خوب آبجی اون لجشو درمیاره بعدشم اون بزرگه این کوچیک این نمی‌فهمه بعد خواهرم میگه نباید بچه ی تو ضعف نشون بده 😐 گفتم خواهر من مگه بچه ۳ ساله میتونه ضعف نشون نده چه انتظاری داری من آوردمش اینجا چون دوسداره با پسره هووت بازی کنه بقران کلی خوراکی گرفتم هی با پسره اونا مهربونی میکردم که اذیت نکنه بچمو اما انگار نه انگار خواهرم میگه پسره هوومم بچس نباید بچه ی تو اذیت کنه شوهرشم هی جلو همه به بچه ی من میگه پا کوتاه هی میگن بچت ترسویه ترسوندینش هی میگه حرفاش مفهوم نداره منم به خواهرم گفتم من میرم دیگه ام نمیام خونت تو هم نیا چون بچم اذیت میکنه بچه ی تو خوبه بچه ی سه ساله ی من بده با اشک تو چشم اومدم بقران مجید پسرم دست خالشو گرفت گفت خاله ما میریم پارک 😭😢😭 به خواهرم گفتم ببین اون بچه ی سه ساله حتی دعوای منو تورو هم نمی‌فهمه با خوشحالی بهت میگه میریم پارک