۷ پاسخ

چجوری زدیش

دقیقااااا
منم شادمهر دیشب تا صبح نق زد
هنوزم بیداره منتظرم فقط بخوابه

ای جونم به این آقا فسقلی . یه موقع گوشش درد نمیکنه؟
دکتر آیه می‌گفت بخوان دندون در بیارن ،تیر می‌کشه تا گوششون همین باعث بیقراریشون میشه

وای عزیزم بخدا حرف دل من زدی کاش ماهم بچه هامون تا صبح می‌خوابید همش میگم خوش بحال اونایی که بچشون می‌خوابه آخه ما چه گناهی کردیم باید بچمون شب نخوابه

پسرم دو شب تمام گریه کرد آخرم مشکلشو نفهمیدم این همه زجر آور تره

خدا قوت

چقد منی توو دختر مام دیشب همین بود وضعبتمون

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۱۴ ماهگی
بچها لطفا تاپیکمو بخونین
پسرم از عمد هر سری ک‌میخاد شیر بخوره ب شدت سینمو دندون میگیره هرکاری هم میکنم ول نمیکنه هم بینی شو میگیرم هم قلقلک میدمش اصلا ول نمیکنه دیشب قبل خاب چندین بار ب شدت دندون گرفت هرچی سرگرمش کردم و دوباره شیرش دادم دوباره تا میخاس بخوره یه نیشخند میزد و محکم می‌گرفت یعنی از عمد این‌کارو میکنه جوری‌که دفعه آخر این قد دردم گرفت ک جیغ زدم و سینم خونی شد یعنی تا مغز سرم‌سوت کشید پاشدم شیر پاستوریزه ریختم تو شیش ک بخوره یکم‌خورد و دوباره اومد کلی گریه و جی جی میخاس
شاید باورتون نشه من‌خیلی تحمل دردم بالاعه ولی از شدت درد گریه کردم رد دندوناش مونده بود و خونی شده بود .تا یک ساعت نتونستم شیر بدمش حالا هم‌من هم پسرم گریه میکنیم 🥲خلاصه دیگ ساعت یک شب ک از شدت بیخابی داشت چشاش بسته میشد بهش شیر دادم و خابید و گاز نگرفت
ولی تا ۴ صبح از سوزش سینه سردرد بودم
بچه های شماهم دندون میگیرن?چیکار‌کنم از سرش بیفته؟؟؟؟
مامان شــاهان🩵 مامان شــاهان🩵 ۱۳ ماهگی
امشب پسر یکسالم خیلی بی تابی میکرد،نمیدونم چ دردی داش هرچند دقیقه بیدارمیشد گریه میکرد گریه شدیددددد...اینقدری ک بغلم راهش بردم تا آروم شه دیگ خودمم نا نداشتم،آخرین بار داشتم شیرش میدادم دستم زیرسرم خابمون برد هردمون ک بعدچنددقیقه با جیغش باز بیدارشدم دستمم خواب رفته بود...

هرچقد شوهر عنمو ک کنارم بود صدا زذم ک بیا بغلش کن دستم خابیدع اصن محل نداد هی میگف ول کن و باشه ولی بلند نمیشد منم پاشدم همونطور بچمو بغل کردم تو خونه راهش بردم حس کرذم داره از دستم میفته اونم هی جیغای بد میزد و طوری ک انگار میخاس خودشو از بغلم پرت کنه پایین،گذاشتمش رو تشکش شرو کردم ب گریه ک مامانی چیکارکنم خوب بشی و گریه نکن😭کم آوردم دیگ همونطوری ک گریه میکرد رفتم سمت شوهرم زدم ب پاش یکم محکمترازحالت معمولی و زذم ب پیشونیم باگریه ک خاهش میکنم بلندشو کمکم کن اونم باعصبانیت پاشد و گف چی میگی دیوانه روانی آشغال بیشعور احمق چی میگی این بچه رو هم تو دیوانش کردی و این حرفا...بعدم بچمو برداش بردش اونور خونه همونطوری ک اون طفل معصوم از درد جیغ میزد این احمق هم گف چته دیگ توهم هر پنح دقیقه الکی پامیشی اینکارا ازخودت در میاری...


خدایا به هرچی ک برات عزیزه ازش نگذر😔

خاهشا به یه طریقی منوبچمو ازش  جداکن