امشب پسر یکسالم خیلی بی تابی میکرد،نمیدونم چ دردی داش هرچند دقیقه بیدارمیشد گریه میکرد گریه شدیددددد...اینقدری ک بغلم راهش بردم تا آروم شه دیگ خودمم نا نداشتم،آخرین بار داشتم شیرش میدادم دستم زیرسرم خابمون برد هردمون ک بعدچنددقیقه با جیغش باز بیدارشدم دستمم خواب رفته بود...

هرچقد شوهر عنمو ک کنارم بود صدا زذم ک بیا بغلش کن دستم خابیدع اصن محل نداد هی میگف ول کن و باشه ولی بلند نمیشد منم پاشدم همونطور بچمو بغل کردم تو خونه راهش بردم حس کرذم داره از دستم میفته اونم هی جیغای بد میزد و طوری ک انگار میخاس خودشو از بغلم پرت کنه پایین،گذاشتمش رو تشکش شرو کردم ب گریه ک مامانی چیکارکنم خوب بشی و گریه نکن😭کم آوردم دیگ همونطوری ک گریه میکرد رفتم سمت شوهرم زدم ب پاش یکم محکمترازحالت معمولی و زذم ب پیشونیم باگریه ک خاهش میکنم بلندشو کمکم کن اونم باعصبانیت پاشد و گف چی میگی دیوانه روانی آشغال بیشعور احمق چی میگی این بچه رو هم تو دیوانش کردی و این حرفا...بعدم بچمو برداش بردش اونور خونه همونطوری ک اون طفل معصوم از درد جیغ میزد این احمق هم گف چته دیگ توهم هر پنح دقیقه الکی پامیشی اینکارا ازخودت در میاری...


خدایا به هرچی ک برات عزیزه ازش نگذر😔

خاهشا به یه طریقی منوبچمو ازش  جداکن

۶ پاسخ

فرداش باانتقاد بگین فلانی (اسمش+عزیزم) دیشب خیلی اذیت شدم هرچی صدات زدم از خستگی بیدار نشدی
کاش یکمم تو امشب دورش بدی تا بخوابه
اینجوری نه بی احترامی و بی حرمتی میشه نه کتک کاری
اخه یسری سیاستارو یاد نگیری هر مردی کنارت باشه بعد یه مدت همینجوری میزنید ب تیپ و تاپ هم

مامانای مهربون ، من یه مامانم که دوقلو داره کاملاااا شب بیداریاتونو درک میکنم
اگه خیلی شب برای شیربیدارمیشه یه وعده شیر گاو یا شیرخشک بدین ک سنگین تره
با شوهراتونم مهربون تر باشین اون بیچاره هاهم سرکار بودن
با جنگو دعوا فقط یه غصه بهتون اضافه میشه اون زبون بسته بچه هم میترسه

سلام حقیقتا من از وقتی دارم وویسای هنرزن بودنو گوش میدم خیلی از مشکلاتم حل شده بنظرم عضوش بشین تو ایتا بزنید کانال همسران خوب پوراحمد

عزیزم شاید سردی کرده بوده
پسر منم چند روز پیش اینطور بود خدایی همسرم خیلی درک میکنه بغل کردش تا آروم شه

بهش یکم شیره انگور با آب ولرم قاطی میکردی میدادی شاید سردی بوده

منم سر همین دقیقا همین ماجرا دوشب پیش با شوهرم نصفه شب حرفم شد
منم فقط گفتم پاشو ببین چشه واینا
بعد اونم همین حرفا رو بمن زد منم شیشه شیر رو پرت کردم تو شقیقه ش اونم منو دوسه تا چک زد بعدم بچه را برد بخوابونه نتونست
الانم باش هنوز قهرم

پسر منم امشب اینجوری بود انگار تو اتاق از ی چیزی میترسید جیغ میزد و گریه شدید میکرد نکته ب ی جای میکرد دیگه جاهامون و آوردیم تو سالن ببینم امشب چجوریه قرآن و نون و نمک و سیخ و پیاز هم گذاشتم

سوال های مرتبط

مامان علی مامان علی ۱۴ ماهگی
بچها لطفا تاپیکمو بخونین
پسرم از عمد هر سری ک‌میخاد شیر بخوره ب شدت سینمو دندون میگیره هرکاری هم میکنم ول نمیکنه هم بینی شو میگیرم هم قلقلک میدمش اصلا ول نمیکنه دیشب قبل خاب چندین بار ب شدت دندون گرفت هرچی سرگرمش کردم و دوباره شیرش دادم دوباره تا میخاس بخوره یه نیشخند میزد و محکم می‌گرفت یعنی از عمد این‌کارو میکنه جوری‌که دفعه آخر این قد دردم گرفت ک جیغ زدم و سینم خونی شد یعنی تا مغز سرم‌سوت کشید پاشدم شیر پاستوریزه ریختم تو شیش ک بخوره یکم‌خورد و دوباره اومد کلی گریه و جی جی میخاس
شاید باورتون نشه من‌خیلی تحمل دردم بالاعه ولی از شدت درد گریه کردم رد دندوناش مونده بود و خونی شده بود .تا یک ساعت نتونستم شیر بدمش حالا هم‌من هم پسرم گریه میکنیم 🥲خلاصه دیگ ساعت یک شب ک از شدت بیخابی داشت چشاش بسته میشد بهش شیر دادم و خابید و گاز نگرفت
ولی تا ۴ صبح از سوزش سینه سردرد بودم
بچه های شماهم دندون میگیرن?چیکار‌کنم از سرش بیفته؟؟؟؟