۱۷ پاسخ

من ک تصمیم گرفتم ازشون دوزی کنم هیچ خیری ندیدم ازشون

خاندان شوهر همشون همینن همیشه از عروس توقع دارن ولی عروس نباید توقعی داشته باشه منم بارداریم بستری شدم زنگ زدم نیومدن منم به روشون زدم گفتن گوشیت نمیگرفت و بهونه ها الانم اسباب کشی دارم یه تعارفی نزدن کمک میخوای همین یه کلمه دلخوشی ادمه ولی چه کنیم شعور ندارن منم بی تفاوت به موقع جبران میکنم

به همسرت حتما بگو اگه یوقت مامانش مریض شد ازتو هیچ توقعی نداشته باشه

قيدشونو بزن البته اگه ميتوني

عزیزم خب خودت گفتی که دامادشون فوت شده حق بده که دل ودماغ ندارن
پاشن بیان

من تنها عروسم تو خانواده شوهرم پسرمم تنها نوه اما خیلی خیلی بی اهمیتی و بی محبتی میکنن و بود نبودمون فرقی نداره براشون حتی نوه اشون، منم چند ماهی هست کلا کاری ندارم بهشون اونا هم اعتراضی ندارن، نه میرم نه زنگ میزنم اونام که زنگ نمیزدن اصلا، حتی نگفتن ما ۸ ماهه نوه امونو ندیدیم بیارید ببینیمش، من کلا برای همیشه قیدشونو زدم، البته که همسرم بهم حق میده و کاملا گذاشته به اختیار خودم، اگر همسر درک نکنه و مجبور کنه به رفت و آمد خب نمیشه قطع رابطه کرد

من‌اگه بودم‌جواب تلفن شون‌میدادم‌و‌رک‌و‌راست حرفم میزدم و‌میگفتم ک‌ناراحت شدم راااحت

دیگه باهوشون حرف نمیزدم هیچ خونشون نمیرفتم یعنی چی این کارها حداقل بچه کوچیک نگهداری میکردن خوب ... اگه خودشون بیمارستان بودن شما نمیرفتی سر بزنی ولت میکردن... والا خوبه یا توقع نداره یا ترس

مال منم شعور ندارن اصلا تازه درد یا مشکل داشته باشی باور نمیکنن فک‌میکنن ناز کردی یا دروغ دادی
از اول بارداری استراحت مطلقم الان هم همینجور طول دهانه رحمم کوتاه شده هزار فکر و استرس دارم باور نمیکنن برن ب جهنم

همه چی سر مرده اگر شوهرت طرفته قیدشون بزن

وای دقیقا همین مسئله برای منم بوجود اومد همش میگم الهی سایه شوهرم مامان بابام وخواهرم از سرم کم نشه اینا نبودن من چکار میکردم موقع هایی میرفتم بیمارستان پسرم همش پیش خواهرم بود .

منم مثل خودشون بودم دقیقا الان دیگه راحتم حرص هیچیم نمی‌خورم چندبارم گفتن چرا نمیای و اینا گفتم منم شبیه خودتونم مگه شما میای سر میزنی احوال میپرسی ک من بیام فقط مناسبتا برای اینکه احترام گذاشته باشم میرم ی سر

تو بی محلی کن باهاشون حق باتوئه٫با شوهرتم‌کار نداشته باش

مقابل مثل و کم محلی

هر موقعه اونام مریض شدن سراغشونو نگیر

مادرشوهرمنم همینه پسرم ده سالشه ویکی سه سالش یه بارنگفته جای خواستی بری یه ساعت پیش من بیارشون همش میگه اصلا نبایدازخونه بیرون بری

مشکلت چیه ک بستری شدی

سوال های مرتبط