۲۱ پاسخ

طبیعیه اعصابت خورد بشه
حق داری
این ب این معنی نیست ک تو بچه تو دوست نداری
ماهم ادمیم
نیاز ب خواب داریم
نیاز ب استراحت
منم ی روزایی کم میارم
شب کلا دو ساعت میخوابم
ناهارم میره برا ساعت ۳ بعدازظهر
صبحانه وقت نمیکنم بخورم
دستشویی نمیتونم برم
کمر گردن کتف پهلوم جای بخیه هام شکمم درد میکنه
حق دارم یوقتایی عصبانی بشم
گریه کنم

منم امروز خیلی اذیت شدم‌ نرسیدم هیچ‌کاری بکنم نتونستم غذا بپزم سردرد گرفتممممم

منم همینطورم بعضی روزها احساس پشیمونی میکنم یه ساعت بعدش عاشقانه نگاش میکنم فک میکنم طبیعی باشه 🥲

من دختری دهنش برفک زد بعد چون شیر خودمو میدادم سر سینه‌هام زخم شد هنوزم که هنوزه زخمه هی چربش میکنم اینا ولی درست نمیشه اینم بخاطر رفلاکسش موقع شیر خوردن از دهنش در میاره دوباره میخوره هیچ شیرخشکی بهش نمیخوره درست نمیخوابه شکم درد داره همیشه خدا دیگه دیوانه‌م کرده یه روز بخوام برم بیرون همش گریه‌س یا اگه رفتم هم همش درگیر اینم که یا شیر بخوره یا زیر پاش عوض کنم تا وقتی این کارا انجام بدم باید برگردم خونه اینگار نه اینگار که مثلا رفتم یکمی تفریح کنم و حالم خوب شه بدتر خسته‌تر برمیگردم خونه

باید به خودت فرصت بدی، رفته رفته بهتر میشه اوضاع و حال جسمیت هم که خوب بشه رو حال روحیت اثر میزاره
من اصلا دوست ندارم به یه ماه اول بعد زایمانم برگردم به خاطر همین فشارها

منم امروزم کلا با سردرد گذشت آخر قرص خوردم و به زور قهوه رو پام،شبا کلا نمیخوابه بی قراری میکنه روزا هم من دیگه انرژی ندارم

عزیزم تنها نیستی هممون همینیم من ک تاصبح بیدارم بعدم ک مدام بیدار میشه تخواب ام همش ناله داره هی باید نگاش کنم

دقیقا همینه خوابشم اینقد سبکه به هیچ کاری نمیتونم برسم یوقتا خیلی کلافه میشم مخصوصا که شوهرم اصلا کمکم نیست بدتر کار اضافه میکنه برام😥😞

دقیقا من پسر اولم اصن اذیت نکرد دلدرد نداشت الان دومی همش دلدرد و گریه میکنه موقع شیر خوردن....گاهی تا ۵ ساعت بیداره ک حتی سرویس هم نمیتونم برم

من الان سه ماه تموم میشه تا سرویسم برم با انکرانی میرم ازبس ریفلاکس داشت میترسم طول ۲۴ ساعت سه ساعت همین میخوابم موقع خواب همش به خودش میپیچه دیکه کلافه شدم

ازهمه کارو زندگی افتادم نمیزاره به هیچی برسم نه روز خواب داره نه شب تاشیش صبح بیداره شیش میخوابه تادوازده ظهر منم انقد داغونو بیحال میشم مجبور میشم باهاش بخوابم خونه زندگیمو گندو بهم ریختگی برداشته عادت ندارم به این شرایط دارم دیونه میشم خونه زندگیمو میبنم کمرو پهلو برام نمونده انقد تاصبح راه میبرمش تکونش میدم خیلی شرایط سختیه من که کم اوردم

حرف دل من

بچه من دیشب تا ۲ نمیخوابید بعد باز ۶ صبح پاشده شیرش دادم اروغ گرفتم خوابوندمش .... تازه رفتم سراغ کارای خونم کارام انجام دادم تا خواستم دو دقه استراحت کنم باز بیداره و همون پروسه تکرار .. باز ناهار درست کردن خواستم استراحت کنم شوهرم اومده ناهار میخاد ... از بعدازظهرم باالتماس هی میخوابونمش هی بیدار میشه چشام داره میسوزه دیگه 😖😖😖😖 تازه هنوز شب مونده

اره منم همینجوریم🥲🥲

وایی من دیشب داشتم جون میدادم کاش دردش میتونستم چیه

آره امروز اینجوریم تا 5صبح نخوابید حتی پستونکم نمی‌گرفت تمام روزم رو شونم بود ناهارم نتونستم بخورم دیوونه شدم به این زودی ختنش کردم خیلی اذیت شد

آره خیلی مخصوصا شبا

من بچه اولم اینطوری بودم ولی الان سعی می کنم از هر لحظه لذت ببرم

آره عزیزم باید صبور باشیم

منم🤧🤧

درخواست میدی عزیزم

سوال های مرتبط