چشم به هم زدم به سرعت اين شش ماه حاملگي گذشت و فقط سه ماه مونده
وقتي به بعد بارداري فكر ميكنم خيييلي ميترسم
دلم براي الان كه بي دغدغه و راحت ميخوابم و هركار دلم ميخاد ميكنم تنگ ميشه
هنوز حسي به عنوان مادر يك بچه بودن ندارم🥲 اصلا نميدونم بعدش چي ميشه ميگم مادر خوبي نميشم چون اكثر اوقات بي حوصله ام چجور براي بچه وقت بزارم
نميدونم تغيير ميكنم يا نه 😮‍💨چون خودم ميشناسم كه خيلي كم طاقت و ناصبورم فقط دعا ميكنم بچه ام صبور باشه

وااااای خوشبحالت🤣
برای من ک پر از دغدغه است
هر یک دقیقش ی ساله🤣

این چیزیه که بخای نخای در درونت اتفاق میوفته ناخاسته از یه ادم کم تحمل تبدیل میشی به یک مامان صبور و نگران و همیشه حاضر برای بچت

منم مشکلم بعدشه
اصلا نمیتونم ی جا بند بشم کلییی کار دارم و عملا این نی نی بلا دست و بالم و می‌بنده
ناشکری نمیکنم خدایی ولی خب چون هیچ تجربه ای ندارم ترس دارم😅

من که فکر میکنم سه ماه پاییز به اندازه خود ۹ ماه طولانی بود ولی خب هر چیزی تو دنیا لذت خودشو داره 😍 انشاءالله زمستونمون سریع بره

خوشبحالت برات سریع گذشت از من ی عمر برام گذشت از بس حالم بد هست
مطمئن باش بچه با خودش صبر میاره منم آدم صبوری نیستم دارم تمرین میکنم با خودم حوصلمو بیشتر کنم شما هم میتونید

راهیه که همه میرنش سخت هست ولی جز مراحل زندگیه دیگه
حالا اگ نیاری و بچت نشه هزاربار بدتره

انشالله همش ب سلامتی میگذره من که ۲۲روز دیگه دارم.