۵ پاسخ

چقدر خوب ...پسر من اینقدر تنبله یک آب خودش نمیخوره ،‌پدر منو در آورده

خوب عزیزم دختر منم همینجوری بزار خودش کاراشو بکن اول براش توضیح بده که سماور وقوری داغه بعد یه قوری که ازش استفاده نمیکنی کمی چایی بریز و یه زیر انداز بنداز بده بهش وبگو هر وقت چیزی خواستی به مامان بگو توضیح بده که این قوری چون داغ نیست میتونی استفاده کنی اینجوری همیشه بهت اعتماد داره و مخفی کاری انجام نمیده

آره باید بگذرونیم این مراحل شونم

مثل دختره من گریه نق و آخرش با داد من آروم میشه انگار عادت کرده به داد زدنم

چرا محدودش می کنی بزار انجام بده،دختر منم اینجوری من همیشه تشویق می کنم

سوال های مرتبط

مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
مامانا لطفا بگین با لجبازی و پرخاشگری پسرم چیکار کنم؟ نه میذاره مای بی بی شو عوض کنم نه میذاره لباس تنش کنمو عوض کنم. غذا هم با گوشی یا باید کتاباشو دورتادور بچینم. میوه و آجیل چیزهای مقوی هم اصلا مهمونی ها هم نمیاد حتی خونه پدر و مادرامون وارد در که میکشیم انقدر گریه میکنه تا خون دماغ میشه که من نمیام تو خونه. خودش با خودش نمیسازه یهو در حالت عادی داره خودش با خودش بازی میکنه شروع میکنه گریه و جیغ. خونه سازی هاشو نتونه رو هم بذاره میزنه زیرش یهو شروع میکنه جیغ زدن. بغل هیچکس نمیره غیر از افرادی که خودش دوست داره. دوباره اخلاق سر کوبیدنش برگشته تو لجبازی‌. همش خشمگینه یهو با حرص حمله میاره طرف صورت آدم یا میخواد چنگ بندازه یا گاز بگیره یا بزنه. یعنی جایی مهمونی میرم باهاش عذا میگیرم چون واقعا اخلاق نداره یعنی یا میگن تربیت مادررو یا میگن بچه شون مشکل اعصاب داره دیونس. با روانشناس حرف زدم میگه دوماه جایی نرو واقعا نمیتونم ۲ماه خونه پدرشوهرم نرم شوهرم راضی نمیشه. البته بنظرم راس میگه که از الان اختیار مونو بدیم دست بچه. الان ده روز بیشتره حموم نمیاد همش میگه نه و لج میکنه همسایه ها به صدا دراومدن از جیغ ها و گریه هاش ما هم دیونه شدم گاهی اوقات داد میزنیم از دست بد اخلاقی ها و بد قلقی هاش دارو هم قبلا خوب می‌خورد دیگه نمیخوره. یعنی پسر من ۱۰ درصد بچس ۹۰ درصد شده خشم و لجبازی.
اگر کسی تجربه داره ممنون میشم
مامان جوجه طلایی🐥 مامان جوجه طلایی🐥 ۲ سالگی
سلام خانما فوری میشه جواب بدید؟
خونه پدرشوهرم اینا بودیم بچه های جاریمم بودن داشتن بازی میکردن کارت بازی
بعد هی از دست دختر من قایم میکردن دختر منم میخواست بازی کنه هی جلب توجه میکرد کسی محلش نمیداد خودم هی باهاش بازی کردم حواسشو پرت کنم ولی دلش پیش اونا بود
بعد داشت رد میشد دخترم اومد روی پای دختر عموش وایستاد اینم یهو گفت واااای پام بچمم ترسید یهو یکم به جان خودم آروم موهاشو کشید این دختر جاریمم شروع کرد به شلوغ کردن و جیغ و گریه کلا عادتش همینه خلاصه من معذرت خواهی کردم و بوسش کردم یهو دیدم جاریمم با حرص و اومد دخترشو صدا کرد گفت چیشده گفت آوین موهامو کشید گفت پاشو بیا خونه خودمون منم بلند شدم اومدم خونمون الان شنیدم جاریم داره داره تو راهرو دم در خونه پدرشوهرم اینا داد و بیداد میکنه جیغ و داد که چرا بچمو موهاشو کشیده آوین من داره جیگرم آتیش میگیره نمیتونم تحمل کنم من نرفتم پایین خواستم برم اون یکی برادر شوهرم جلومو گرفت که نرو گفتم برم براش توضیح بدم گفت ولش کن اون الان عصبانیه بدتر میشه
حالا فکرم بدجور درگیره اون اومده داد و بیداد میکنه من نرفتم الان فکر میکنه حق با اونه و منم ترسیدم
باید چه رفتاری میکردم؟
دختر اون ۱۰ سالشه دختر منم ۲ سال ۴ ماهشه