۱۰ پاسخ

من کلا دخترمو ازاد گذاشتم تو این موضوع
مدام همه جای خونه ریخت و پاشه..
اولا اذیت نمیشدم.. اما الان به شدت شلوغی خونه میره رو اعصابم .. واسه همین جدیدا باهاش کار میکنم که حداقل فقط اسباب بازیاشو تو اتاقش بریزه و بازی کنه.. اونم گه گدار گوش میده.. بازی شم تموم میشه قانعش میکنم جمع کنیم باهم
ولی یه دوست‌داشتم که خیلی به بچه ش سخت میگرفت.. اصلا اجازه نمیداد بچه ش اسباب بازی بریزه فوری دعواش میکرد.. ینی هروقت میرفتم خونه ش میدیدم عروسکا و اسباب بازی هاش منظم تو بوفه س.. یا آویزونه.. .. راستش دوس نداشتم کارشو.‌خوب نبود.. بچه باید بازی کنه دیگه

دیگه سن سه سالگی چهارسالگی باید ی مسئولیت بهشون داده شه مثل جمع کردن وسایل...وگرنه تا اخر بی نظم بارمیان توقع دارند دیگران جمع کنن

مجبورش میکنم جمع کنه خودش پسرمم غر میزنه وجمع میکنه

نه من تذکر میدم دیگه تو این سن متوجه میشن و فرق خوب و بد میدونن اون تا ۳ سالگیه که میگن به بچه کار نداشته باشید و بذارید هر کار دلش میخواد بکنه ولی بعد ۳ سال باید تربیت شروع بشه

دیگه بچه ۴ ساله بزرگ شده باید بهش نظم رو یاد بدی

من عصبی میشم ولی بهش میگم که باید جمع کنه و اینکار رو نمیکنه اینقدر تکرار میکنم تا جمع کنه یا تشویقش میکنم باهم جمع کنیم

حقیقتا ریخت و پاش رو کار غلط نمیدونم اقتضای سنشونه و بچه ها باید بازی کنن و بچگی
کلا آزاد گذاشتم اما از همون کوچیکی کم کم باهم مرتب میکردیم و اسباب بازی هارو میریختیم داخل سبد وباکس الان هم با کمک هم با بازی مرتب میکنیم دو تایی
دوستانه میگم درمورد کودک وهمه چیز سعی کنید مطالعه کنید و از مشاور خوب کمکم بگیرید

روانشناسا خیلی چیزا میگن
از اول بچه رو هر جور تربیت کنی تا آخر همونه

بگو بیا با هم جمع کنیم درستش کنیم تمیز بشه بعد بریم پارک بریم بیرون تشویقش کن خودش کم کم یاد میگیره اطرافیان هم حرف بیخودی می‌زنن به اونا ربطی نداره که بگن به بچت رو دادی

البته که خیلی عصبی شده و سریع شلوغ میکنه 😞

سوال های مرتبط

مامان بهراد و برسا مامان بهراد و برسا ۴ سالگی
وقتی بچه دومم رو باردار بود همش به خودم قول میدادم پسر بزرگم رو دعوا نکنم کلا توی این ۴ سال خیلی کم پیش اومده بود دعواش کنم.
الان پسر کوچیکترم یک ماهشه و من خسته ترین مادر دنیام.
شب خوابی کافی ندارم و روز ها مجبورم تمام توانم رو بزارم برای بچه ها و کارهای خونه نمیدونم خسته باعث میشه از کوره در برم یا واقعا حق دارم .
امروز چند بار زدم توی سر خودم برای که عصبانیتم رو سر بچم خالی نکنم.
نمیدونم پماد کالاندولای برادرشو کجای خونه خالی کرده فقط دیدم دیگه چیزی توش نیست.😵‍💫
یه بار دیدم قوطی کبریت رو برداشته و جیوه دوتا کبریت رو خورده🥴
کلی آب ریخته پشت یخچال😅
و.....
نمیدونم حق داشتم عصبی بشم یا نه.
درکل پسرم خیلی عاقل هست و با برادر کوچکترش خیلی خوب کنار اومد .
منو خیلی در میکنه بخاطر اینکه مثل قبل نمیتونم براش وقت بزارم.
ولی خب شیطنت هم داره.
خیلی خوشحالم که اختلاف سنی بچه هام کمه.
ولی خودم گاهی کم میارم.
همش میگم یه روز دلم برای ریخت و پاش و شیطنت های بچه هام تنگ میشه.
ولی گاهی با خودم میگم دیگه هیچوقت ۳۰ ساله نمیشم که بتونم برای خودم وقت بزارم.
انگار خودمو فراموش کردم