۹ پاسخ

و منی که دیگه توان بزرگ کردن یه بچه دیگه رو درخودم نمیبینم
و تصمیمم همین یدونس
چون اوضاع مالی هم رفته رفته بد میشه همه چی گرونیه
و همسرمم به نظرم احترام میذاره و دیگه بچه ای نمیخوایم
ما چهارسالو کلا جایی نرفتیم درست وحسابی نخوابیدیم
دیگه نمیخوایم زندگیمونو دوباره فدا کنیم
همین یدونم برام کافیه 🥰

منم تو همین فکرم یا نیارم یا دیر بیارم
آخه منم حوصله بچه ندارم خیلی چالش داره از این مملکتم می ترسم

همسرم و من بچه دوستیم
خداروشکر شرایط مالیمونم خوبه برای ی بچه دیگ
جسمی و بقیه شرایطم اکی فقط از اعصابم میترسم ک نکشه
فرایند پوشک گیری اقا ارسین ک تا الان ادامه داره خیلی خیلی اعصابمو گرفت
سنمم بالاست ولی فعلا تصمیم ب بچه ندارم

منم همین فکرو میکنم
دلم میسوزه دخترم تنهاس
ولی واقعا از شرایط جامعه میترسم

شوهر منم میگه بچه نمیشه تنها موند باید یه خواهر برادری داشته باشه اما من نمیخوام نمی‌دونم چمه با اینکه خیلی دوست دارم میترسم از اوضاع جامعه میترسم تو خرج دوتاشون بمونم همینجوریش شکم یکشو نمیتونم درست سیر کنم. بازم خدارو شکر

عزیزم من 23بودم دوقلوهام دنیا اومدن دیگه گفتم تعطیل ،این قدر شوهرم گفت دختر میخام تو سی و شش سالگی این یکی رو آوردم هر چند اینم پسر شد ، فاصله خیلی زیاده و حوصله ی خودم کمه ولی خوب از این نظر که پسرام بزرگم و بحث حسادت و اینا نیست و از لحاظ اقتصادی اوکی هستم بد نیست به شرایط نگاه عزیزم

من ک همسرم میگه‌بچه‌ نیاز به خواهر برادر داره پشت میخواد همیشه ما نیستیم باما نمیتونه بعضی حرفارو‌بگه‌و‌میگه حتی‌فاصله‌سنی زیاد هم خوب نیست چون همدیگه رو‌درک نمیکنن من تصمیم گرفتم یکی‌دیکه بیارم

صب کن بره مدرسه یکی دیگ بیار .بچه تنها نمیشه ک اون ب خواهریا برادرنیاز دراه الان وحتی وقتی بزرگ شد .سنت ۳۰هست نباید زیاد فاصله بزاری بعد اصلا حوصلت نمیکشه بزرگش کنی

منم اینطورم البته من گاهی با شوهرم مشکل دارم

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
بچه ها جاریم تو زندگیش مشکل داره که شاید ۵۰ درصد مقصر خودش باشه نمیدونم ولی بچه اش یه سال از بچه ی من بزرگتره و خیلی عصبی هست و پرخاشگر من با مادرشوهرم یه جا زندگی می‌کنیم و اون هفته ای یکی دو بار میاد اینجا و دوست داره با بچه ام بازی کنه لچه ی منم اونو دوست داره ولی اون نهایتا ده دقیقه با ش بازی کنه باقیش دیگه فقط اذیت میکنه و همش میگه من باهات قهرم و باهات بازی نمیکنم و دست به این نزن و اشک بچمو درمیاره اهل دویدن و بازی نیست کلا فقط میخاد بشینه یه گوشه و غر غر کنه بعدم شاید تا ۷ ساعت یا بیشتر کسی نیاد دنبالش اگه بیان بازم می‌مونن من از زندگیم میمونم چون بچم نمیاد تا وقتی اون اونجاست اگه بخوایم بیاییم شروع میکنه به گریه و زدن توسری و داد زدن و ‌کشیدن موهاش یا که دنبالمون میاد و دیگه نمیره یا دخترم هی میخاد بره اون طرف به هوای اون بارها به مادرشوهرم گفتم وقتی میاد نیا دم خونه ی ما یا به دختر من اطلاع نده ولی بازم تا میاد میادتش دم خونمون نمیدونم چیکار کنم واقعا
مامان پرنسس مامان پرنسس ۴ سالگی
آخه خدایا چرا بهم تیروئید کم کار دادی که همه بهم بگن چاقی ب زور ۶ کیلو کم کردم دکتر گفت باید بری پیاده روی من با بچه نمیتونم تو خونه گفتم ۴۵ دقیقه ورزش کنم یا برقصم حالا احترام نمیزاره تا شروع میکنم میگه دستشویی دارم دلم درد میکنه گشنمه تشنمه اون یکی لباسو میخوام آخرش گریه میکنه از دست کی باید شاکی باشم از خدا تو که بهم تیروئید دادی اون یکی میدادی با بچه کوچیک نمیشه ورزش کرد حالا خورد خوراک کم کردم ولی وقتی ورزش نباشه صدسال سیاه نمیخوام رزیم بگیرم خدایا از نوزادی تا الان که داره میشه ۴ سالش خونه ما فقط گریه جیغ داد بوده یه روز خوش نداشتم چرا تو ساختمونمون ۲تا دیگه دختر بچه هست ولی اصلا ۱ ساله صداشون نمیاد چه جوری ساکتن تعجبم خدایا کمک






کیا بچه هاشون ازنوزادی تا الان گریه جیغ جیغو بوده چیکار کردین من کم آوردم دیونه شدم برام دعا کنید آرامش برگرده ب خونم




اونایی که میخوان بگن ناشکری نکن رد شو از پیامم نمیخوام پیام های ناراحت کنن بهم بگین