سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم

۷ پاسخ

مادرشوهر من میگه هرکسی رو زد به رو خودت نیار ولش کن کور شن حواسشون به بچه هاشون باشه ولش کن بچست انقد نکن و بکنش نکن ولی آخه نمیشه که همون جور که من نمیخوام کسی بچمو بزنه اونا هم بچشون آخه نباید آدم انقد خودخواه باشه

مادرشوهرت

عزیزم رفتار خودتون تو خونه با همسرتون وبا فرزندتون چه جوریه؟؟؟ آروم هستید یا پرخاشگر عصبی هستید

کار درست رو شما میکنی مادرشوهرت طرفداریه بیجا میکنه میگه چون نوه من هست نباید بخوره هرکسی بچش براش عزیزه منم توی مهمونی ها همش حواسم به پسرم هست کسی اذیتش نکنه یا کسی رو اذیت نکنه
بنظر من اگر مهد نمیره حتما ثبت نامش کنین خیلی روی رفتارشون اثر میذاره خواب و خوراکشون هم تظم پیدا میکنه طرز رفتار و بازی کردن با هم رو یاد میگیره
من بعداز عید میذارمش مهد

ب حرف مادرشوهرت پیش بری پس فردا بچت از چشم میوفته و هیچکس هم باهاش بازی نمیکنه
خیلی خوبه ک بهش یاد میدی بچه نیاز ب تربیت داره و کار تو درسته

نه عزیزم حرف مادرشوهرت اشتباهه شما داری کار درست ب بچت یاد میدی آفرین ک عذر خواهی کردن رو بهش یاد میدی
براش جایزه تعیین کن قبل رفتن ب مهمونی براش هم تنبیه هم جایزه بزار ک اگه پسر خوبی باشی و نزنی و بازی کنی فلان خوراکی برات میخرم و برعکس اگه این مارو بکنی مثلا از گوشی یا فلان بازی محرومی این یشه تنبیه
خیلی خوبه ک باهاش حرف میزنی آفرین
توی مهمونی ها هم حواست بهش باشه تا میبینی میخاد بزنه خودت مداخله کن ببرش یه گوشه باهاش حرف بزن بگو اینطور بازی کن عزیزم
خلاصه ک تو راهت درسته بچت هم درست میشه ولی ب حرف مادرشوهرت گوش نکن تواین مورد دلسوزی بیجا میکنه
ب حرف مادرشوهرت بری بچت از چشم میوفته

دختر جاریم یه سال از دخترای من بزرگتره و ماشاالله تنهایی دوبرابر وزن هر دوتا دخترای منه دستش سنگینه و همه بچه ها رو میزنه بازی کردن بلد نیست فقط میزنه
چند وخت پیش خونه جاری بزرگم بودیم یعنی چندین دفعه من دخترام رو ازش دور کردم حتی جاری های دیگم متوجه شدن و از دخترای من مراقبت میکردن اما مادرش انگار نه انگار با افتخار رو مبل نشسته بود فقط نگاه میکرد تا اینکه سر دخترش داد زدم گفتم دست رو دخترام بلند کنی دست روت بلند میکنم بعدش یکم به خودش اومد...
کار مادرشوهرت اشتباه باید از بچه مراقبت کنی چه بزنه چه بخوره

سوال های مرتبط

مامان حسین مامان حسین ۴ سالگی
موهای حسین رو بردم کوتاه کردم چند روز پیش، بعد دیروز رفتم خونه ی مامانم خواهرم چپ چپ نگاش میکنه بعد میگه برای چی کوتاه کردی بچه میگه مامانم برد دیگه بعد بهش میگه چرا از من اجازه نگرفتی باید از من اجازه میگرفتی اینم هی میگفت مامانم برد دیگه من احمق هم هیچی نگفتم لال بودم بگم از مامانش اجازه گرفته قشنگ شده...
حالا حسین از دیشب میگه قیافم بد شده، امروز صبح هم بیدار شده میگه چرا موهامو کوتاه کردی میگم باید کوتاه کنیم مرتب بشه میری مهد تمیز باشه میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره، مهد هم نمیرم قیافم بده😭😭😭
دلم میخواد به خواهرم بگم حرفش چه تاثیری رو بچه گذاشته موندم چطوری بگم آخه انقدر زود رنجه نمیشه بهش حرف زد سریع ناراحت میشه و قهر میکنه، به اون یکی‌خواهرم میگم میگه چرا فکر میکنی به خاطر حرف اینه بچه خودشم خوشش نمیاد از موهاش بد کوتاه کردن، میگم اولا بچه چی میفهمه بد کوتاه شده دوما چرا قبلش نمی‌گفت قیافم بده سوما بچه قشنگ داره میگه قیافم بد شده خاله دوست نداره میگه حرف اون بهونه ای شده بچه حرفش رو بزنه😐😐😐
مامان دلسا😍 مامان دلسا😍 ۴ سالگی
من خیییییلی خستم از بچه داری
دخترم اصلاااااا و ابدا حرف گوش نمیده، اصلا توضیح حالیش نمیشه
اصلا از حرفش کوتاه نمیاد
جزء به جزء زندگیمون هرمرحله اش شده یه مصیبت. غذا خوردن، دست شستن، لباس پوشیدن، دستشویی رفتن و ....
بخدا دیگه کم اوردم‌ واقعا نمیتونم از پسش بر بیام هیچ جوره
فقط تو همین هفته دوتا دعوای اساسی کردیم باهم. یکیش همین یک ساعت پیش بود.
خیلی دوست داره ببرمش خونه مامانم. از مهد برگشتنی گفت بریم گفتم باشه. قبل رفتن باهاش حرف زدم که مامان حرفمو گوش بده وگرنه مجبور میشیم برگردیم. رفتیم بالا انگار با یه موجود دیگه طرفم. منم بعد کلی داد و بیداد برداشتم اوردمش خونه. گریه کنان اومد
حالا از همه بدتر مامانمه که میکشیدش میگفت ولش کن تو بچه داری بلد نیستی برو خونتون این پیش من مبمونه😔😔😔😔 انگار من دشمنشم
بخدا داغونم. اصلا بچه داری اونی نبود که تصور میکردم. بمیرمم دیگه بچه نمیارم
بخدا از همه بدتر اینه که اصلا توضیح حالیش نمیشه. گوش نمیده اصن ببینه چی میگی
حالا الان هم ناراحتم که این چه مدل بچه داریه، هم از عذاب وجدان دارم میمیرم که چه مامان به درد نخور و بدیم، هم هزار حس بد دیگه😭😭😭
مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 مامان 🎵امیرعلی🎶 و🌱 ۳ سالگی
💓💓💓💓💓💓💓

واقعا بارداری طبیعی و بچه سالم و صالح نعمتیه که خدا به هرکسی نمیده، کاش قدر دسته گل هامونو که خدا اینجوری بدون دخالت شخص ثالث گذاشته تو بغلمون رو بیشتر بدونیم!

درباره IVF و PGD سؤال می پرسم تک و توک کسی جواب میده ...
هزینه فقط یه آزمایشش 30 تومنه که تازه ببینن آیا میشه کاری کرد یا نه ...

اولین بار دخترخاله ام بعد از کلی آزمایش روی یکی از برادراش فهمیده بود ناقل یه بیماری ژنتیکیه و بهمون گفت که همه دخترخاله ها هم باید آزمایش بدن که ناقل هستن یا نه ...
من همیشه دلم میخواست زود ازدواج کنم، وقتی با همسرم آشنا شدم، گفتم پسرهای خانواده ما ممکنه همچین مشکلی داشته باشن با اینکه هنوز آزمایش نداده بودم، با توجه اطلاعات کمی که داشتم گفتم درمانی هم نداره؛ ۲سال تمام به خاطر اینکه خودش و خانواده اش عاشق فرزند پسر بودن ، از هم فاصله گرفتیم و من دچار افسردگی و خونه نشین شدم و اونم خودشو زد به بی خیالی و خوشگذرونی و ادامه زندگیش ...
تو فاصله اون ۲سال چندبار برای آزمایش ژنتیک و مشاوره پیش دکترای چند تا مرکز رفتم و فهمیدم منم ناقلم متأسفانه ...
به کسی نگفته بودم و خودم می رفتم دنبالش ...
اون روزی که جواب آزمایش رو گرفتم، رو نیمکت تو حیاط بیمارستان بقیه ا... نشسته بودم، بیدارِ بیدار بودم، خواب نمی دیدم!
سردرد گریه فشار عصبی هیچ کدوم نمیتونست مشکلمو حل کنه و دردم کم کنه چون خدا منو اینجوری آفریده بود!

ادامه در کامنت ها 👇