ای خدا🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️😭

صبح مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم که امشب میاین خونمون؟ اگه میاین شام بذارم شوهرمم زنگ زد یه من گفت بریم یا نه گفتم خب بریم تا رفتیم دیدم داره سرفه میکنه گفت دکتر بودم گفتم چرا گفت یکم گلوم درد میکنه مال هواست دیدم همه داروهایی که دکتر بهش داده دارو سرماخوردگی بعد قبلش با من دست و روبوسی کرد همشم پسرمو بغل میکرد بوس میکرد خیلی ناراحت شدم چون هروقت مریض میشدن خودش میگفت نیاین بعد ایندفعه اینجوری کرد
منم قبل از اینکه برم خونشون خربزه خوردیم با پسرم همینکه خوردم چون آلرژی شدید دارم گلوم شروع که به خارش و سوزش حالا وقتی از اونجا برگشتیم هی توهم سرماخوردگی دارم به پسرمم قبل خواب گفتم مامان گلوت درد میکنه گفت آره گفتم کجاش دست گذاشت رو گلوش گفت این وسطش حالا نمیدونم واسه خربزه که خوردیم اینجوری شدیم یا از مادرشوهرم گرفتیم😭
من تا رسیدم قرص سرماخوردگی و ویتامین دی خوردم به شوهرمم گفتم ویتامین سی بخره بخورم
پسرمو نمیدونم چیکار کنم😭😔

۱۸ پاسخ

سرما خوردگی که این زودی معلوم نمیکنه حتما برای خربزه بوده حساس هم شدی بیشتر

یکم اب نمک قرقره کنید به پسرت هم بده بگو تو دهنت بچرخون و بیرون بریز. شربت سرماخوردگی هم بهش بده.

ما هم همیشه اطرافیانمون یا آلرژی دارن یا از گردوخاک مریض میشن،یا انگور و خربزه میخورن مریض میشن ، خیلی هم لطف کنن میگن سرماخوردیم که کلا سرماخوردگی را مسری نمیدونم متاسفانه
و در کل سه روز که از بیماریشون بگذره فک میکنن دیگه خوب شدن

حداقل بین ۲۴ ساعت تا ۳روز اگه ویروسی باشن بیرون میریزه بیماری،،،در هرحال مادرشوهرت مریض بوده

خواهر منم دقیقا اینجوریه میدونه من حساسم دخترش مریض میشه میاد میگم سرماخورده میگه نه رودل کرده میگم بینیش گرفته چه ربطی به رودل داره میخنده بخدا کلافم

عزیزم حساس شدی سرماخوردگی بیشتر از استرس هم منتقل میشه پس خودتو بیخیال بگیر و چه خوب ک قرص هم خوردی برای پیشگیری دیگ نگران نباش

دماغ پسرت کاش اسپری سدیم‌کلراید‌میزدی و یه قاشق شربت سرماخوردگی میدادی
ایشالا نمییگیرید ازش

سرما خوردگی اگ هم بگیرید ک انشالا نمیگیرید سه چهار روز دیگه معلوم میشه

سلام به همگی دوستان عزیز فال تاروت فال پاسور تخفیف خوبی خورده فقط با ۸۰ تومان میتونی فال تاروت و فال پاسور بگیری همراه با تک نیتی رایگان ♥️

تنها راهش ...
سرکه سیب اگه داری با اب الان قرقره کن و خلاص ...
صبحم بیدار شدی انجام بده اب رو اتیشه

سرماخوردگی رو انقدر سریع ک نشون نمیده.یا آلرژیه یا اگ سرماهم خوردین از قبل بوده

اگ کسی مریض باشه بری پیشش تا 3روز بعد اون مریضی و میگیرن،،،
شما هم حتما برا خربزه بوده چون هم الرژی میاره همم اگ از قبل مریض باشین و خربزه بخورین زود مریضی و رو میکنه!!

نترس دلت ب خدا باشه انرژی منفی را جذب نکن ..من مامانم با پدربزرگم رفته بودیم مشهد همونجا توماشین شروع کرد ب گلو درد و عطسه اینا خدارو شکر کسب نگرفت ...شاید خودش یخ و داغ شده و ویروسی نیست
به خدا ب هرررچی فکر کنی همون میشه ها

شربت ایمونیس ک تقویتیه فردا بهش بده تقویتش کن ان شاالله چیز خاصی نیست

و منی که تولد دخترمو بخاطر سرماخوردگیش کنسل کردم که کسی از بچه هایی که میان تولد نگیرن . اونوقت مادربزرگ چرا نگفته که مریضه 🤕🤕

دیروز زن داداش من اومد خونه مادرم بچه اش سرما خورده بود که البته زیر بار نمی رفت می گفت آلرژی داره اومد بچه من سرما داد ورفت بعد من خونه مامانم باشم به خواد بیاد میگم بهش مرسانا سرما خوردگی داره میای بچه نگیره بعد اون میبینه بچه اش مریضه میاد خونه مامانم چه آدم هایی پیدا میشن مثل مادرشوهر شما البته بچه من که ازصبح سرما خورده انشالله که بچه شما نگیره

شما چقد منی مامان فندوق

یکم شربت کوریزان یا پلارژین بده

تلقین نکن به خودت.

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
بگین من مقصرم یا همسرم
بخاطر تاخیر کلامی پسرم ( در حد جملات پنج شش کلمه ای میگه ) و اینکه توجه نداره نمیشینه یه جا و ...بردمش گفتار درمانی ، گفتار درمان گفت توجه اش خیلی پایینه خودشو میخارونه ببر ش کاردرمانگر حسی ببینتش ، کاردرمانگر حسی که بردمش اتاقش مثل باشگاه بود پسرم فک میکرد باشگاه ست اومد به من گفت بدوئم ؟ گفتم بدو شروع کرد به دوییدن دیگه هیج توجهی به کاردرمانگر نمیکرد اینم هی میگفت دستور پذیریش پایینه و ...خلاصه امروز به من گفت پسرتون علائم اوتیسم داره خیلی عقبه و ....ببین من مرگو جلو چشمم دیدم گفتم زمین به آسمون برسه همین امروز باید ببرمش متخصص ببینتش ، مثل ابربهار گریه میکردم شوهرم هی داد و بیداد که تو همه پولای منو بگاه میدی زنگ زد تک تک خونواده اش به خونواده من زنگ زد وقت دکتر گرفتم اونجا هی باهام دعوا میکرد که تو منو دیوونه کردی تو راه برگشتم منو کلی کتک زد ، واقعا شما جای من بودین چکار میکردین ، میگفتین ولش کن پسر من که مشکلی نداره میرفتین دنبال زندگیتون ؟ یا مثل من میبردین دکتر ، دکترم براش رسپریدون نوشت گفت نیاز داره به کلاس و ...ولی اوتیسم نیست از شوهرم نفرت دارم به معنی واقعی کلمه
مامان فندق مامان فندق ۴ سالگی
سلام خانما یک نظر خواهی می‌خوام ازتون
من یک پسر ن دیک چهارسال دارم که خیلی شیطونه و جدا از شر و شیطون بودنش خیلی هم دست به زن داره بعد اینکه هروقت میریم مهمونی بچه ها بی که هستن اونجا رو میزنه همه ناراحتن از دستش هرچقدم باهاش صحبت میکنم اصلا متوجه نمیشه میگه ببخشید ولی دوباره به کارش ادامه میده وقتی هم جلوشو میگیرم خودمو میزنه این چند روز همش عید دیدنی رفتیم وچون دیگه خیلی اذیت کرد گفتم دیگه جایی نمیرم تا مادرشوهرش دیشب اصرار کرد بیا چرا بچه رو قایم میکنی بچه گناه داره منم گفتم پس دیر میام واسه افطار نمیام دیشب رفتم خونه خاله شوهرم و اینکه پسرم با توپ زد تو چشم یک از بچه های فامیل بعد اون بچه هم زد تو کمر پسرم منم گفتم باشه مشکی نیست زده خورده دوباره آخر شب دست یکی دیگه از بچه های فامیل رو کرد لای در و گاز گرفت ماهم وقتی داشتیم می رفتیم گفتم مامان برو بوسش کن عذر خواهی کن ازش بچه منم رفت جلو بوسش کنه اون بچه هم زد تو گوشش منم دوباره گفتم باشه مشکلی نیست نمیشه همش بچه من بزنه باید بفهمه که وقتی میزنی پس میزنن و اینکه از اون طرف باید عذر خواهی یاد بگیره حالا مادرشوهر م میگه چرا گذاشته بره معذرت خواهی کنه گور باباش که کتک خورده به درک چرا نوه من رو زدن بنظر شما من دارم اشتباه میکنم یا مادرشوهرم
مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
مامانا شرایطمو میگم به من بگین من چه کاری بکنم درسته ، پسرم ۴ سالشه ، حرف زدنش در حد جملات ۶ کلمه ای هست ،شعر میخونه نقاشی در حد آدمک ، رنگ آمیزی هنوز درست انجام نمیده ، رنگا رو بلده حیوونا و میوه ها رو بلده اشکال هندسی رو بلده ، وقتی با هم سناش مقایسه اش میکنم میبینم عقب تر از هم سناش هست ، بردمش گفتار درمانی اونجا حالم خوب بود گفتم کم کم راه میوفته شرایط بهتر میشه اما گفتار درمانش هر سری یه چیزی میگفت یه بار میگفت نقص توجه داره یه بار میگفت بی بی دیجیتال یه بلر میگفت مشکل ارتباطی داره و ....آخرشم منو فرستاد پیش همکارش که کاردرمان حسی حرکتی هست پسرم اصلا توجه بهش نمیکرد میزفت بلزی میکرد میگفت نگاه دستور پذیزی نداره در صورتی که پسر من تو خونه هر کاری بگم انجام و گفت پسرت علائم اوتیسم داره ، اون روز من مرگ رو جلو چشمام دیدم ده سال پیش داداش بیست سالمو از دست دادم اون روز برام سخت تر از از دست دادن برادرم بود فقط خدا میدونه چی کشیدم همون روز بردمش پیش فوق تخصص روان پزشکی کودک چند تا سوال ازش پرسید جواب داد صداش کرد جواب داد گفتم گفتاردرمانش گفته توجه اش پایینه گفت براش دارو مینویسم واسه توجه اش گفتم پسر من مشکلش چیه ؟ گفت یکم مشکل ارتباطی داره ارتباط برقرار میکنه اما ضعیف ( پسرم با کسایی که میشناسه خیلی صمیمی هست ولی از غریبه ها خجالت میکشه ) گفتم بهم گفتن اوتیسم گفت نه نگران نباش یکم بی بی دیجیتال شده اونم با چند جلسه کاردرمانی راه میوفته ، ولی من از اون روز دیگه اون آدم سابق نشدم روی حرکات پسرم حساس شدم الان بپر بپر میکنه میگم نکنه اتیسم داره ، دیگه اونجا نبردمش فقط تو خانه رشد انلاین کاردرمانی و گفتار گرفتم ، مهدم ثبت نامش کردم