اینکه دکتر بمن گفته استراحتت رو بیشتر کن و من متاسفانه از خانوادم توقع دارم یکم بمن توجهشون بیشتر باشه توقع زیادیه بنظرتون؟ مثلا مامانم تقریبا خودشو زده به اون در. اما‌مگه من بجز اون کیو دارم؟ از مادرشوهرم میتونم توقع داشته باشم؟ مسلما نه
کسایی که استراحت بودن تو بارداری کسی بود پیشتون؟ یا تنها بودید؟

منم جفتم یه مدت پایین بود به همه گفتم دکتر گفته استراحت کن ولی متاسفانه هیچ کس هیچ کار برام نکرد تازه مادرشوهرم میگفت اشکال نداره میره بالا کم کم کارات رو بکن مادرم میگفت اینقدر تو خونه نمون برو بیرون بگرد روحت عوض بشه هیچکس درکم نمیکرد وباز برای بار دوم وبارداری دوم فهمیدم فقط فقط خودمم واز کسی نباید توقع داشته باشم

منم اول بارداری هماتوم داشتم بعدش جفت پایین الانم همش درد دارم و نرفتم دکتر ببینم چخبره ولی از کسی کمک نگرفتم کارامو خودم کردم و بچم دارم از پوشک میگیرم

من وقتی باردار شدم همگی باهم کرونا گرفتیم مامانم چپ شد همش من زیر سرم بودم از ویار و تهوع و استفراغ نمیتونسم غذا بپزم شوهرم هرروز برا خودش نمیرو درست میکردم دیدم هم‌خودم تلف میشم هم شوهرم انتظار داشتم مامانم برام ویارونه درست کنه یا غذا بخاطر کرونا هم از رستوران نمبشد گرف دیگع تصمیم گرفتم عید بریم پیش مادرشوهرم ک شیرازه دوماه موندیم تا من ویارم خوب شه روحیم عوض شه شوهرمم همش خورد حال کرد ...خدا عمرش و طولانی کنه واقعا دستش درد نکنه

مامان لیانا من مادرم بعد از ۷ ماه اومد خونم برای تولد دخترم مث یه مهمون نشست مث یه مهمونم رفت مادرشوهرم بدتر از مامانم پاشو خونم نذاشت هربارم من رفتم برخوردی کرد ک دیگ کلا قطع ارتباط کردم باهاش😕یاد گرفتم توقعمو ب صفر برسونم تا ناراحت نشم خیلیم سخت بود برام اولش ولی تونسم خداروشکر همش گذشت الانم دیگ اخراشم شاید بچم بدنیا بیاد سخت ترم بشه ولی میدونم ک فقط با مدیریت کردن همه چیزو برنامه ریزی اوضاع بهترم میشه 😊تمام این روزا میگذره

خدا کنارم بود مامانم ماه اخر که اصلا نگفت مردی یا زنده ای با ویار شدیدی که من داشتم تا شب زایمانم نه گوشت خوردم نه مرغ

من که تنهای تنها بودم تازه شوهرمم قیافه میگرفت برام😏