سلام مامانا سيلوانا خيلي لجبازه با همه خوبه اما بغل كسي نميره همش منو ميزنه وسيله پرت ميكنه من بهش عشق ميدم محبت ميكنم ولي بجا . مثلا جاهايي كه واسه تربيتش هست سخت ميگيرم تا عادت نكنه اخه باباش همش طرفشو ميگيره لوسش كرده . تازه شروع كرده به جمله هاي دو كلمه اي . همه حرفارو متوجه ميشه تازه دارم به حرف زدنش اميدوار ميشم . اما اصلا دختر ارومي نيست تا يك چيز باب ميلش نباشه يا مثلا بهش ميگيم با ما راه برو دست مامان بابا رو بگير فرار نكن خيابونه خطر داره گم ميشي همش جيغ ميكشه خودشو پخش زمين ميكنه ميخاد ازاد باشه فرياد ميزنه يكي ندونه فك ميكنه ما كتك زديم . خيلي تلاش كردم كه تلوزيون نبينه تا شوهرم مياد خونه ميگه گناه داره دل سوزي بيجا ميكنه . اينقد دخترم اذيتم ميكنه كه بعضي وقتا ازش متنفر ميشم😞 همش ميگم خاك به سرم با اين بچه اوردنم . منم ادمم دوس دارم دستشو بگيرم باهاش برم بيرون خريد حتي تا سر كوچه هم ميگه دستمو نگير همش بايد توي خونه بشينم تا وقتي شوهرم باشه ما بتونيم بريم بيرون چون نميتونم كنترولش كنم . مهماني ميرم اينقد كاراي عجيب غريب ميكنه كه خجالت زده ميشم. همش با خودم ميگم كاش اروم بود كاش كنارم راه ميرفت ترس نبودن منو داشت يا اينكه كمي ازم حساب ميبرد 😞 بيشفعال نيست بردم چندين دكتر متخصص حتي كار درمانگر گفتن اصلا نياز نداره
ممنون ميشم شما هم از تجربياتتون برام بنويسيد

۳ پاسخ

بنظرم اقتضای سنشون
دختر من خیلی افتضاحه بعد ۳ ساعت ک تو پارک بازی میکنه میخایم بیاریمش خونه انقد جیغ انقد گریه انقد خودزنی انقد مارو میزنه و پهن خیابون میشه رو زمین میخابه اصلا قابل تحمل نیست کاراش
بنظرم باید این سن بگذره تا بمرور رفتار های مناسب یاد بگیرن و انقد عقلشون برسه ک حرف منطقی رو درک کنن

عزیزم قضیه رو زیادی بزرگش نمیکنی؟دختر منم همه این کارا رو داره میریم بیرون جاهایی که خطرناکه دست نمیده بغلش میگیرم جاهای دیگه پشتش راه میرم و کنترل میکنم .تو مهمونی ام کاملا آزاده اگه به حرف ما باشه نرمال نیس نباید به خاطر بچه دو ساله خجالت بکشی اگه ریخت و پاش کرد جمع کن ولی نزار مثلا فرش و کثیف کنه همین.حالا ما کلی چالش های بدتر ازینا خواهیم داشت

شربت ب کمپلکس به نظرم خیلی خوبه واسش

سوال های مرتبط

مامان نی نی گل مامان نی نی گل ۲ سالگی
واقعا نمیدونم از دست پسرم چیکار کنم همش با گریه و جیغ میخواد ب خواسته ش برسه مثلا امروز تازه از خونه بازی اومده نمیذاره لباساشو دربیارم هرچی گولش میزنم جیغ ک من میخوام برم درو باز کردم میگم بابا نیس رفت، لباس منو کشید طرف در بیرون بیا بریم هی گفتم لباس بیرون تنم نیس بابا هم که نیست دوباره برا دفعه سوم‌و چهارمش در طول روز. اینقدر گریه کرد منم هی تحمل کردم اخرش دیگ جیغ و دادم بلند شد یعنی مثل دیوونه ها شده بودم کردم.خودمو بچه همه رو سرزنش کردم. نیم ساعت گریه کردم از دستش اخر ازش معذرت خواهی کردم ک دعواش کردم.فقط یکساعت رفتم حموم ظهری،صدای جیغ جیغ هاش میومد یعنی نیم ساعتم استراحت و ارامش ندارم یعنی هر روز همینه ها به بهانه های مختلف
نمیدونم چ غلطی بکنم با این بچه ی شیطون و لجباز با اعصاب داغون خودم که ذره ذره دارم نابود میشم.
احساس میکنم نمیتونم تربیتش کنم ن ازم حرف شنوی داره همش باهام لجبازی داره ی دمپایی پام میکنم جیغ میزنه چرا پات کردی شروع میکنه جیغ و داد گریه چرا صندلی رو جابجا کردی گریه های شدیدا..
حتی نمیتونم از پوشک بگیرمش
نمیدونم واقعا همه ی مادرا اینجورین یا فقط منم
مامان دلبرکا 🩷🩵 مامان دلبرکا 🩷🩵 ۲ سالگی
درد دل 🥺
خانما و دوستای گلم منو همسرم همدیگمونو خیلی دوستداریم یعنی نیس بهم بی محبت یا بی تفاوت باشه در حد معموله برخوردش اما زبونش خیلی تنده و نیش داره بخدا دارم با اشک مینویسم از دیشب چندین بار اشکم اومده خیلی تو دلم درده میگه دوستدارم واسه تو همه کار میکنم اما امان از یه ذره درک همش دنبال حرفه دوستداره از همه کارم اعتراض بگیره
دخترم دو سالو هشت ماهشه پسرم سه ماهشه شبانه روز با اینا سرو کله میزنم وقتیم میاد خونه میگه صدای بچه قطع باشه تا راحت بخوابم یعنی میخواد موقع خواب حتی بیداری بچه اصلا نق نزنه باز از شانس بدم هر دو بچم گریه ی و دخترم بدتر نقنقو بخداااا خسته ام عالم و آدم درک نکنه آدم ولی کافیه همسر آدم آدمو درک کنه
شب که میخوابه حتی در بدترین حالت و خسته ترین باشم نمیگه وایه پونزده دیقه بده بچه رو میگیرم یکیم بیاد از خستگیم با بچه ها بگه که فاطمه خیلی خسته میشه واقعا و ازین حرفا یه راست میگی به زبونش نمیاد میگه آره ما دیوونه شدیم با این بچه همش ما ما ...
بقیه شو پایین میزارم
مامان شاهان مامان شاهان ۲ سالگی
مامانا چند روزه خیلی ناراحتم میشه بگید بچه شماهم اینطورن یا نه ؟؟
پسر من خیلی خیلی فضوله وادیت میکنه اصلا یه جا نمیشینه بازی کنه علاقه ای هم به گوشی و تی وی نداره قبلا قابلمه بازی میکرد ازبس اب میرخت دیگه نزاشتمش ماهیج جا جز خونه مادرشوهرم نمیریم خواهرشوهرم خونه اش جفتشونه دوتا بچه ۸و۱۰ داره که عاشق پسرمن ولی خب بازیهاشون مخصوصا بزرگه خیلی بد مثلا مث هاپو میافته دنبالش همش هاپ هاپ میکنه کشتی میگیرن خلاصه اونجا هم نمیزارن بشینه خودش هم فقط اونجا رفتن دوس داره وقتی پسر بزرگه نیس خیلی ارومتره اما اونکه مباد وحشی میشه دائم درحال جیغ وداد وبازی چند روز پیش رفتم عیادت مادرجاریم شاهان مبردم گفتم فصوله بحث شاهان بود میبنم این چندبارع میگه پیش فعاله یا رک میگه به شوهرم گفتم نه شاهان لال نیس حرف میزنه انگار برادرشوهرم گفته لاله اونم عموش که اینقد به ظاهر دوستش داره پسرمن نزدیک ۸۰ کلمه میگه فقط جایی میره زیاد حرف نمیزنه الان خیلی ناراحتم میگم نکنه پیش فعاله یا کامل حرف نزنه مث دیوونه ها هنش حرص میخورم و سرچ میزنم تو اینستا و گوگل که ببینم چکارکنم براش خوب بشه شانس بدم خونمون طبقه بالا خونه پدرشوهرم ساختیم البته خونه خودمونه اومها توشن منم گفتم نمیشه فردختش اونها اواره بشن طبقه بالا بسازیم الان میگم با بچه های عمه اش شلوغی اونجا بدتر هم میشه هروقتم میریم پدرشوهرم خیلی پیره پسرم جدیددا عادت کرده همه چیز پرت میکنه سمتش هردفعه میره کتکی ازم میخوره حالیش نیس اینقد باهاش حرف میزنم کامل میفهمه چی میگم اما میره اونجا هیجانی میشه بازشردع میکنه