۱۰ پاسخ

من شرایط شما را تجربه نکردم ولی فکر کنم باید بچه دوم نادیده بگیرید فقط واسه شیر دادن برید کنارش اگه کسی هست آروم کردن وعوض کردنشا به اون بسپارید چون بچتون حساس شده ،از الان خداقوت میگم بهت عزیزم همین که داری دوتا بچه بزرگ می‌کنی خیلی مامان قوی هستی

منم تو همین شرایط هستم دخترم خیلی وابسته خودم بود چند روز خونه خواهرم بود تا زایمان کردم واومد خونه شوکه شد که نی نی داریم الان لجباز شده وقتی باباش هست بامن کاری نداره با باباش بازی می‌کنه ولی روزا لج می‌کنه که باید همین الان اینو واسم بیاری یا میبینه دارم به بچه شیر میدم میگه نده منم گشنه هستم بمن غذا بده منم صبوری میکنم چیزی بهش نمی‌گم ولی بعضی مواقع دیگه سرش داد میزنم ودعواش میکنم چقدرم پشیمون میشم بعدش بغلش میکنم بوسش میکنم چاره چیه

خداروشکر پسر من اصلا اینطوری نشد منم خیلی استرس داشتم .. ولی الان برعکس خیلیییی هواشو داره خیلی به من کمک میکنه خداروشکر دوست داره داداششو همین ک گریه کنه یا نق بزنه سریع منو صدا میکنه

هم بهش محبت و توجه کن .هم بعضی وقتا براش کادو و چیزایی که دوست داره بخر بگو نی نی برات خریده میگه خیلی دوستت داره

فقط صبر و صبر و صبر و توجه و اصلا از کلمات داداشت گناه داره کوچیکه استفاده نکن کلا فکر کن بچه کوچیکه یه عروسکه چون هر چی بگی حساس تر میشه

اخی عزیزم بچه تو سن اظطراب جدایی بوده یه مدتم شما نبودی روحیش خراب شده .سعی کنید زیاد قصه نی نی رو نگید پیشش هی نگید ببین بچه رو چه نازه بیا بوسش کن و...... ازین حرفا نزنید بیشتر توجه کنید بهش

۱ سال ۳ ماه

و منی که تا دو ماه دیگه این قضیه رو تجربه میکنم ، اصلاً با تو دلیم حرف نمی‌زنم که ماهان نبینه حسادت کنه نمی‌دونم وقتی به دنیا بیاد صدای منو می‌شناسه یا نه

سلام منم همچین مشکل دارم فعلن همینطوری مونده

خوب عزیزم طبیعه پسر بزرگتون تا چند روز پیش تنها بود و همش اون میدونستین
باید صبر بدین
اونم الان حسودی میکنه
بیشتر بزرگه رو ببوسید براش کادو بخرین توجه تون بیشتر باشه

سوال های مرتبط